۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

زنجیره ی انسانی خلیج فارس به مناسبت روز ملی خلیج فارس در دانشگاه نوشیروانی بابل


عکسی  از زنجیره ی انسانی خلیج فارس  به مناسبت روز ملی خلیج فارس 10 اردیبهشت 87  در دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل برگزار شد
 آن زمان که دانشگاه هنوز کاملا پادگان نشده بود

۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

مصاحبه فاطمه کروبی با سهام نیوز پیش از بازگشت به حصر


به گزارش سحام نیوز ؛ فاطمه کروبی عصر دیروز بعد از انجام بخشی از امور درمانی خود، به حبس خانگی بازگشت. پیش از بازگشت خانم کروبی فرصتی کوتاه برای سحام نیوز  بدست آمد تا با ایشان در ارتباط با شرایط و مشکلات 71 روز حبس و وضعیت آقای کروبی  مصاحبه ای کوتاه داشته باشیم.
در این مصاحبه فاطمه کروبی ابتدا به تجمع 6 شب  متوالی عده ای از اراذل و اوباش حکومتی بعد از راهپیمایی 25 بهمن ماه که در سایه حمایت های نیروهای امنیتی و نظامی به فحاشی، سلب آسایش از همسایگان در نیمه های شب، سرقت اموال نظیر دوربین های مدار بسته، تخریب منزل و نهایتا انداختن نارنجک های صوتی به منزل پرداختند. ایشان با اظهار تاسف از توسل به اوباش به جای قبول بار مسئوولیت، تحلیل برخی از مقامات امنیتی که این جماعت اوباش را  مردم خودجوش می نامند را به سخره گرفتند و تصریح کردند: « توسل به اراذل و اوباش کاری ساده برای حکومت های دیکتاتوری است و امروز می بینیم که در کشور های دیگر منطقه نیز اعمال می شود اما فراموش نکنیم  که لکه ننگ آن برای حاکمیت باقی خواهد ماند».
همسر مهدی کروبی همچنین در ادامه تاکید کردند: «آنان که در این ظلم ها نقش دارند و یا با سکوت خود زمینه میدان گیری این جماعت را  فراهم می کنند بدانند این امر گزینشی نخواهد بود و دیر یا زود دامن آن را خواهد گرفت».
در ادامه این مصاحبه از خانم کروبی درباره شرایط حبس و بازداشت پرسیدیم. در پاسخ ایشان اظهار نمودند: « تا پیش از عید شرایط بسیار سخت و و برخوردها خشن بود و اساسا من و همسرم از حقوق اولیه یک زندانی انفرادی هم برخوردار نبودیم. اما در سال جدید رویکرد دیگری حاکم شد و اوضاع حبس من و همسرم کمی بهتر گردید».
فاطمه کروبی تصریح کرد:«واژه حصر که در بیرون رایج است درست نیست زیرا ماموران امنیتی نه تنها تمام مجتمع مسکونی را تصرف کرده اند بلکه حتی آپارتمان مسکونی ما را نیز در اختیار دارند» .
ایشان تاکید کردند: « من حقوق رایج یک زندانی نظیر حق هواخوری روزانه و یا دسترسی به تلفن؛ حتی برای یکبار هم در 71 روز گذشته نداشته ام. در این باب سخن بسیار است که ان شاالله در آینده به آن خواهم پرداخت ».
در ارتباط با وضعیت آقای کروبی ایشان تصریح کردند: «روحیه آقای کروبی بحمد لله بسیار خوب است و همانطور که بارها خود گفته اند به مسیر خود در جهت اصلاح انحراف بوجود آمده در انقلاب و دفاع از حقوق مردم ایمان دارند و در این راه آماده پرداخت هر هزینه ای هستند».
خانم کروبی در پایان از محبت بی دریغ و حمایت های مردم شریف ایران در داخل و خارج از کشور  نسبت به  وی و آقایان کروبی، موسوی و خانم رهنورد  تشکر و سپاسگذاری کرد. ایشان همچنین از همسایگان که بواسطه حضور اراذل و اوباش مجبور به شنیدن عربده کشی و الفاظ کثیف و زشت در نیمه های شب  شدند، عذر خواهی و اظهار امیدواری کرد که در آینده نزدیک به جای مزدور پروری به محرومین و دردمندان  رسیدگی شود.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

پیام تسلیت خاتمی به مناسبت در گذشت پدر شهیدان نجاریان


آقای خاتمی در پیامی درگذشت آقای نجاریان پدر ۴شهید دوران دفاع مقدس در استان مازندران را تسلیت گفت. آقای خاتمی در سفرهای خود به مازندران همواره در منزل ایشان حضور می یافته و مورد احترام این خانواده گرامی بوده است.
حاج یعقوب نجاریان در زمان انتخابات ریاست جمهوری نیز از حامیان مهندس میرحسین موسوی در استان بوده است. مهندس میرحسین موسوی،بعد از سخنرانی در دانشگاه مازندران و قبل از ورود و سخنرانی در بابل، در منزل این پدر وارسته نیز حضور یافته بود که مورد استقبال این پدر شهید قرار گرفته بود. مرحوم حاج یعقوب نجاریان با ورود مهندس موسوی به منزلش شال سبزی را بر دوش میرحسین موسوی انداخته و همواره از ایشان نیز طی این مدت حمایت میکرد.

متن پیام تسلیت سیدمحمد خاتمی خطاب به خانواده ایشان ، به شرح زیر میباشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حاج یعقوب نجاریان  بنده صالح خداوند که عظمت شخصیت و ظرفیت وجودی او را در تحمل شگفت انگیز داغ چهار شهیدش در راه خدا باید دریافت، اینک به دیار معبود و معشوق شتافته است تا ان شاء الله هم سفره با فرزندان شهیدش از خوان رحمت بی دریغ حضرت حق برخوردار باشد و پاداش ایمان و عمل صالح خود و تسلیم در برابر اراده پروردگار و شکیبایی در مصیبتهایش را دریافت کند.
درگذشت این پیر فرزانه و فداکار را به خانواده بزرگوار و بستگان ارجمندش تسلیت عرض می کنم و از خداوند قادر متعال برای آن فقید سعید و فرزندان شهید گلگون کفنش علو درجات و برای بازماندگان معزز و بخصوص همسر همراه و فداکارش و صبورش و فرزندان گرانقدرش سلامتی و صبر و اجر و طول عمر مسالت دارم.
سید محمد خاتمی
ششم اردیبهشت هزار و سیصد و نود

۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

پخش گسترده اعلامیه در دانشگاه مازندران (حمایت از تحصن دانشگاه امیرکبیر و محکومیت حصر رهبران سبز)

 جمعی از دانشجویان دانشگاه مازندران اقدام به پخش صدها اعلامیه در دانشگاه مازندران نموده اند.
آنها در این اعلامیه های که در یک برگی  در دانشگاه پخش شد،در ابتدا به حمایت از تحصن دانشگاه امیر کبیر پرداخته و سپس به بیانیه اخیر دفتر تحکیم وحدت و موج انقلاب فرهنگی دوم در دانشگاه ها اشاره کرده و فشارهای روزانه بر دانشجویان را محکوم کردند. همچنین به نقد شرایط اقتصادی کشور پرداخته و در ادامه ، بازداشت و حصرخانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی را محکوم کرده و نوشته اند: "همچنین حصر و بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز را قویا محکوم نموده و معتقد است این عمل غیر قانونی سودی عاید حکومت نکرده و تنها بر محبوبیت این رهبران خواهد افزود بطوریکه بزودی اثرات آن را به نظاره خواهیم نشست."

متن کامل این اعلامیه به شرح زیر است:
آزادی و حقوق بشر برای ایران
1. همانطور که مطلعیم ششم اردیبهشت صحن دانشگاه امیر کبیر صحنه ی اعتراض جمع کثیری از دانشجویان خواهد بود،  فعالین دانشجویی مازندران ضمن حمایت از این دانشجویان اعلام می دارد به زودی ما نیز فریاد اعتراض های صنفی و سیاسی و فرهنگی خود را به گوش ایرانیان خواهیم رساند.
2. فعالین دانشجویی مازندران برخوردهای دوگانه حاکمیت ایران و برخی دول غربی در قبال جنبش های مردمی منطقه را محکوم نموده و حمایت خویش را از تمامی این شهروندان معترض اعلام داشته و با مطالبات سیاسی و اقتصادی آنها همدردی می نمایند.
3. دانشگاه همواره مکان گرد آمدن افرادی از اقشار مختلف اجتماعی بوده و هست و یکی از پر جمعیت ترین این اقشار زحمتکشان و کارگران می باشند؛ فعالین مازندران همگان را به دفاع از حقوق این قشر دعوت نموده و در رساندن صدای آنها به جامعه و حاکمان از هیچ تلاشی دریغ نخواهد کرد.تشکیلات راه سبز امید نیز بیانیه ای در خصوص روز کارگر صادر نموده که در بخشی از آن آمده است: همه می دانیم که رشد اقتصاری و رشد سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال لازم و ملزوم یکدیگرند. به همین جهت در برنامه چهارم توسعه برای ایجاد ۸۵۰ هزار شغل در سال، رشد اقتصادی سالانه ۸ در صد و رشد سرمایه گذاری ۴/۱۲ در صد در نظر گرفته شد. اما اکنون به موجب آمارهایی که از نیمه دوم سال ۸۷ اعلان آنها توسط بانکمرکزی ممنوع شده اما توسط صندوق بین الملل پول منتشر شده، رشد اقتصادی سه سال اخیر ایران بطور متوسط ۷/۰ در صد بوده و در سال جاری به صفر خواهد رسید. نرخ رشد سرمایه گذاری نیز از حدود ۴ در صد فراتر نخواهد رفت. طبیعی است در چنین شرایطی نه تنها ۸۵۰ هزار فرصت شغلی سالیانه برنامه چهارم تحقق نیافته بلکه با افزایش آمار بیکاران مواجه شده ایم. آیا می توان تصور کرد که به عنوان مثال در یک واحد تولیدی که سرمایه گذاری جدید در آن نشده و فروش و درآمد آن نیز افزایش نیافته، مدیر آن به استخدام کارکنان جدید دست بزند؟دولت بجای خصوصی سازی، دست به اختصاصی سازی زده و شرکت ها و بنگاه های اقتصادی دولتی به ثمن بخس در اختیار نهادهای شبه دولتی و نظامی قرار داده می شود تا با تمرکز قدرت و ثروت در دستان آنان، یکه سالاری خود را تداوم بخشد. امروزه شاهدیم که به دنبال این سیاست های از بنیان غلط، هزاران کارگر از کار بیکار شده اند. طرح های بزرگ زیربنایی همانند منطقه عسلویه که می رفت تا با ایجاد هزاران فرصت شغلی در سال در حل این معضل بزرگ و ملی نقش داشته باشند، به دلیل کاهش سرمایه گذاری ها به رکود کشیده شده است. دهها هزار کارگر در سراسر کشور، ماههاست که از دریافت حقوقشان محروم بوده اند. حقوق اولیه کارگران مانند حق فعالیت سندیکاها، حق اعتراض به شرایط کار، درخواست افزایش دستمزدها بر اساس رشد تورم، تأمین معاش با کار در یک شیفت کاری، حق تأثیرگذاری بر اداره سرنوشت خود، با تمسک به انواع حیله ها و ابزارها نادیده گرفته می شود. ایرانی، بزرگترین سرمایه خویش، یعنی امید به آینده بهتر را، برباد رفته و بزرگترین موهبت الهی اش، یعنی کرامت انسانی را، پایمال شده می بیند. کارگر و کشاورزی که می خواست با دسترنج خود، زندگی آبرومندانه ای برای خود و خانواده اش فراهم کند، اینک باید چشم انتظار مرحمت دولتمردانی شود که با تهی کردن خزانه کشور، سعی می کنند ندانم کاری ها و ناتوانی های خود را پرده پوشی کنند.
4. دفتر تحکیم وحدت، اتحادیه انجمن های اسلامی کشور در باب مسائل روز بیانیه ای صادر کرده است. روزی نیست که دانشجویی به زندان نیفتند، استادی اخراج نشود، حکم انضباطی دانشجویی را از تحصیل محروم نکند و ستاره جدیدی از محرومیت و محدودیت بر سینه دانشگاه ننشیند. آمارهایی چون بازداشت نزدیک به 400 فعال دانشجویی و صدور قریب 900 حکم محرومیت از تحصیل و دیگر برخوردها با دانشجویان و دانشگاهیان در سال گذشته خود گویای این امر است. سال گذشته متاسفانه بار دیگر کشته شدن مجدد حداقل 4 دانشجو در اعتراضات مسالمت آمیز، داغی بزرگ بر دل دانشگاه گذاشت. صانع ژاله، دانشجوی کرد و اهل تسنن دانشگاه هنر تهران، محمد مختاری، دانشجوی دانشگاه آزاد شاهرود، حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شیراز، و بهنود رمضانی، دانشجوی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، از جمله دانشجویان مظلومی بودند که خط استبداد و سرکوب میان ما و آن ها جدایی افکند.
در این میان اساتید نیز از تیغ حذف اقتدارگرایان در امان نبودند. از آن جمله می توان به دکتر محمد شریف، استاد برجسته دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر حسین سیف زاده، استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران، دکتر جلال حجازی، استاد دانشگاه علم و صنعت، و دکتر احسان الله حیدری، استاد دانشگاه آزاد واحد خرم آباد، اشاره کرد. دکتر محمد شریف چهره ای نام آشنا برای دانشجویان، دانشگاهیان و جامعه حقوقی ایران است. ایشان علاوه بر کسوت استادی، فعالیت های گسترده ای در دفاع از حقوق بشر و دفاع از حقوق زندانیان سیاسی دارد. استقلال شخصیت و پافشاری بر حقوق مظلومان توسط دکتر شریف چیزی نبود که تمامیت خواهان بتوانند تحمل کنند. لذا ایشان و همچنین دکتر سیف زاده، دکتر حجازی و دکتر حیدری را بدون هیچ گونه توجیهی اخیرا از دانشگاه اخراج کرده اند. اخراج اساتید گرانقدری چون دکتر شریف، دکتر سیف زاده، دکتر حجازی و دکتر حیدری به طور قطع حرمان و ضایعه ای بزرگ برای دانشگاه و دانشجویان است.
5. جنبش دانشجویی مازندران، جنبش سبز را تنها جنبش کلان دموکراسی خواهی در ایران دانسته وضمن محفوظ نگاه داشتن حق خود برای نقد تمامی جریانها و گروه های سیاسی، اعلام می دارد تمامی توان و نیروهایش را در راستای حمایت و مساعدت این جنبش فراگیر اجتماعی و سیاسی به کار خواهد بست. همچنین حصر و بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز را قویا محکوم نموده و معتقد است این عمل غیر قانونی سودی عاید حکومت نکرده و تنها بر محبوبیت این رهبران خواهد افزود بطوریکه بزودی اثرات آن را به نظاره خواهیم نشست.
جنبش دانشجویی مازندران شفافیت و پذیرش تکثر را شاه کلید پیروزی این جنبش دانسته ورعایت آن را از تمام گروههای فعال در جنبش سبز خواستار است ضمن این که تاکید بر مبارزات بی خشونت_هم به مثابه ی تاکتیک و هم استراتژی_ را وظیفه  ی خود میداند.
6. فشارها، محدودیت ها، بازداشت ها و احضارهای گسترده دانشجویان که عمری به درازی دوام دیکتاتوری در  ایران دارد در این دو سال با کم نظیر ترین حجمش استمرار پیدا کرده و در آخرین هزینه هایی که بر پیکر بی دفاع دانشگاه مازندران وارد نمود باعث مهاجرت تحمیلی چهار تن از نخبگان و قدیمی ترین فعالین داننشجویی دانشگاه مازندران گردیده است. اتفاقی نا خوشایند که بیم آن می رود با ادامه و تشدید سرکوب ها برای دیگر نخبگان جامعه تکرار شود. فعالین دانشگاه مازندران به کسانی که نه تنها قانون را ابزار اعمال خشونت و هجمه بر  نهاد دانشگاه قرار داده اند بلکه از فشارهای غیر قانونی نیز دریغ نمی ورزند، هشدار می دهند با توجه به هزینه هایی که علی الخصوص در این دو سال بر دانشجویان این دانشگاه وارد شده دیگر تاب تحمل این سرکوب ها را نداشته  و پاسخ در خور  به آن خواهند داد.

ارسال پرونده رئیس ستاد انتخاباتی موسوی در بابلسر به دیوان عالی کشور


پرونده علی تاری رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در بابلسر که در دادگاه تجدید نظر تبرئه شده بود با شکایت دادستان این شهرستان برای ارسال به دیوان عالی کشور به معاونت قضائی استان مازندران رفت.
 چندی پیش شعبه صد و یک دادگاه انقلاب شهرستان بابلسر حکم تبرئه برای پرونده نشر اکاذیب به علت پخش اعلامیه برای علی تاری صادر نمود و این حکم با شکایت مدعی العموم (دادستان بابلسر) به دادگاه تجدید نظر ارسال شد.
همچنین روز گذشته شعبه یک دادگاه تجدید نظر استان مازندران رای به تبرئه این پرونده را صادر نمود و با شکایت مجدد دادستان بابلسر این پرونده برای ارسال به دیوان عالی کشور به معاونت قضائی استان مازندران فرستاده شد.
مطهری نیا دادستان تازه منصوب شده شهرستان بابلسر به عنوان مدعی العموم برای بار دوم از این پرونده شکایت کرد و با اعمال نظر برخی از مسئولین و نهاد های امنیتی، پرونده را برای بررسی مجدد به دیوان عالی کشور فرستاد.

مطهری نیا دادستان بابلسر که قبلا یکی از قضات  شهرستان نور بوده و به تازگی به دادستانی بابلسر منصوب شده است، از محتوای پرونده علی تاری بی خبر بوده و گمانه زنی ها بر این است که این پرونده با فشار و دخالت مستقیم محمدرضا نادری فرماندار بابلسر، مقداد(پرویز) نجف نژاد نماینده شهرستان بابلسر و فریدونکنار در مجلس شوراس اسلامی و رئیس اداره اطلاعات بابلسر که از عوامل اصلی سرکوب و برخورد با دانشجویان و فعالین سیاسی شهرستان و دانشگاه مازندران و از شاکیان اصلی پرونده علی تاری نیز بوده اند، به دیوان عالی کشور فرستاده شد. بعضی از منابع در دادستانی، شاکی اصلی پرونده نشر اکاذیب علی تاری را شخصی به نام سید صمد موسوی که باجناق محمدرضا نادری فرماندار بابلسر و از بستگان نزدیک نجف نژاد نماینده این شهرستان می باشد، معرفی کرده است.
لازم به ذکر است که پرونده نشر اکاذیب به علت پخش اعلامیه ای در سطح شهرستان و نشر آن در اینترنت بوده که در آن اسامی افرادی که در ضرب و شتم دانشجویان دانشگاه مازندران نقش داشته اند نوشته شده بود.
پیش از این نیز شعبه صد و یک دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ریاست قاضی باقریان، علی تاری را به یک سال و نیم حبس تعزیری محکوم کرده بود. اتهام معاون سابق اداره آموزش و پرورش شهرستان بابلسر در دو پرونده از سوی دادستانی توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام ذکر شده بود که مجموعا به تحمل 18 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. این احکام در حالی صادر شده است که مصداق توهین به رهبری در جلسات بازجویی و حتی در جلسه دادگاه مشخص نشده بود.
علی تاری در تاریخ 14 فروردین 89 توسط اداره اطلاعات بابلسر دستگیر شد و مدت سه ماه بازداشت خود را در زندان متی کلای بابل سپری کرده است. وی مدت به  72 روز از بازداشت سه ماهه خود را در سلول انفرادی بود.
علی تاری از فرماندهان سپاه پاسدارن در دوران جنگ و مسئول ستاد تبلیغات سپاه پاسداران استان مازندران و معاون اداره آموزش و پرورش شهرستان بابلسر و رئیس ستاد انتخاباتی محمد خاتمی در سال های 1376و ۱۳۸۰ و رئیس ستاد اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ در مازندران بوده است.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

برگزاری مراسم چهلم بهنود رمضانی و تهدید پدر بهنود توسط نیروهای امنیتی


مراسم چهلم شهید بهنود رمضانی، امروز با حضور خانواده و دوستان بهنود در قائم شهر برگزار شد. پنج شنبه يعنی يک روز قبل از برگزاری این مراسم  عزاداری، پدر بهنود به  اداره ی اطلاعات قائمشهر احضار می شود و تهديد می شود که در مراسم اربعين فرزندش بايد سکوت کنند.فریاد های مادر داغ دار بهنود و صحبت های دلنشین این مادر با فرزند، داغ همه ی داغ داران و همه ی عزیز از دست دادگان را تازه کرد.
عمه بزرگوار این شهید سبز، هم این سکوت ناشی از تهدید را تاب  نیاورده و با فرياد و مرثيه خوانی از تمامی مردمان ايران خواست که سکوت نکنند.
لازم بذکر است، صفحه فيسبوک شهيد بهنود رمضانی با انتشار ويديوی کوتاه از ناله و شيون ها عمه بزرگوار بهنود، اينگونه نوشته است: 
پنج شنبه پدر بهنود به اطلاعات قائمشهر احضار شد و تهديد شد كه نبايد در اربعين فرزند شهيدش حرفي بزند.....
ولي انها نميدانستند زينب ها به پا خواسته اند.
انها نميدانستند نميتوانند با رويش ناگزير جوانه ها كاري كنند.
انها نميدانستند خانواده هاي داغدار يكديگر را تنها نميگذارند.
انها نميداستند پشت بهنود يك انديشه بود و انديشه نابودي ندارد.
انها نميدانستند بهنود ديگر فرزند رمضاني ها و گلستاني ها نيست بلكه شهيد اين ملت است و ملت فرزندان خويش را تنها نميگذارد.
انها نميدانستند و نخواهند فهميد چون به روز پاسخگويي ايماني ندارند....


همچنین در مراسم عزاداری بر سر مزار بهنود، عمه بزرگوار او بخش هایی از این شعر را با چشمانی پر از اشک و گلویی پر از بغض با صدای بلند خواند:
همت کنید ای دوستان- دشمن به میدان آمده - با حرص خرس گشنه - با مکر شیطان آمده - آمد به قصد جان ما - بر ضد فرزندان ما - این سگ برای نان ما - نزدیک انبان آمده - هاراست، هار این بیشرف - شمشیر هم دارد به کف - یکصف شویم از هر طرف- جلاد انسان آمده - یکسر شده او را زنیم - شمشیر او را بشکنیم- پامال و نابودش کنیم - کو دشمن جان آمده

۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

مصاحبه روز با دکتر احمد میری( از زندانیان اعتراضات بعد از انتخابات و فرماندار نمونه ی دوران اصلاحات)


احکام قطعی برخی از فعالان سیاسی مازندرانی ماه گذشته توسط دادگاه انقلاب صادر شد. در این میان احمد میری فرماندار سابق و نمونه شهرهای بابلسر و رامسر به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۲۰ ماه زندان محکوم شد. این عضو جبهه مشارکت، بیش از یک ماه را نیز در زندان متی‌کلای بابل سپری کرد. وی نویسنده کتاب "دیباچه‌ای بر فرهنگ استبداد در ایران" با مقدمه "دکتر حسین بشیریه" است. با این استاد دانشگاه و فعال مازندرانی درباره حکم صادره برای وی و همچنین وضعیت جنبش سبز در شهرستان‌ها به گفت‌وگو نشسته ایم. 

آقای میری شما و برخی از هم‌فکران‌تان چندی پیش از سوی دادگاه انقلاب بابل به زندان محکوم شدید. کمی درباره روند دادگاه و اتفاقاتی که در زمان بازجویی‌ها و دادگاه افتاد برای ما بگویید. 
این حکم توسط وزارت اطلاعات (شاکی پرونده) آماده وبه دادگاه اعلام وسپس به ما ابلاغ گردید. درواقع از فضای حاکم بردادگاه دقیقا مشخص بود که اراده سیاسی بر حکم قضایی سایه افکنده است.بنده در دفاعیاتم دردادگاه هم گفتم  "مگر اداره اطلاعات شاکی پرونده نیست ؟ چراپشت پرده کارمی کند؟ چرا چهره خودرا پشت پرونده پنهان کرده؟ اگر عدالت دردستگاه قضایی باشد حتما ازدست رییس اداره اطلاعات و دروغ هایی که به من نسبت داد شکایت می کردم." صدور این حکم به نظرم دلیلی جز کینه‌ّای قدیمی نداشت. زمانی که من فرماندار بابلسر و رامسر و معاونت سیاسی - امنیتی استانداری مازندران بودم، اجازه برخورد با دانشجویان منتقد را نمی‌دادم، به نیرهای خودسر اجازه نمی دادم درحریم خصوصی مردم دخالت کنند، گزارشاتی درخصوص عملکرد یکی از فرماندهان نظامی به مقامات مافوق ارسال کردم که منجر به شکایت وی علیه اینجانب گردید.اکنون که آنان حاکم بلا منازع شده اند می خواهند ازمن انتقام بگیرند. اتهام من اقدام علیه امنیت ملی وتبلیغ علیه نظام است. اما من ازنظام سئوال دارم :چطورکسی که بهترین ایام جوانی را صرف تثبیت نظام کرد، مخالف نظام کرده اید؟ چرا این همه رزمنده و جانباز و سردارسپاه در زندان دولت احمدی نژاد هستند؟ این دوره چه اتفاقی افتاد؟ من از رهبرمحترم نظام می پرسم آیا می ارزد به خاطر این فرد این همه دوستان دشمن نظام جلوه داده شوند؟ می ارزد دوست ۵۲ ساله را ازخود دورکنید؟ امروز خانواده های اصیل انقلاب از خانواده امام خمینی، هاشمی رفسنجانی، بهشتی، رجایی، خاتمی، کروبی، موسوی و بسیاری ازمراجع وغیره نه تنها ناراضی‌اند،  بلکه عصبانی هستند. عامل این جدایی احمدی‌نژاد است یا موسوی و کروبی و خاتمی؟ آیا می‌ارزد این همه انسان‌های شریف از روحانی و کارگر ومعلم و استاد دانشگاه و... در زندان باشند؟ این همه دشمن داخلی وخارجی برای نظام درست کردن هنر حکومت است؟ چه کسی مسوول این حوادث است؟البته در این جا باید به نکته‌ای اشاره کنم و آن هم این است که از صدور چنین حکمی تعجب نکردم. از این دولت هر کاری برمی‌آید و فضای دادگاه هم مشخص بود. مضافا اینکه من در دوره اصلاحات به طور قاطع از اندیشه اصلاح‌طلبی دفاع کردم و همیشه به رفتار غلط نظامیان و اطلاعات درمقابل دانشجویان انتقاد جدی داشتم. این حکم، انتقام از اصلاحات است و من هم به این مدال افتخار می‌کنم. مردم وقتی نحوه برخورد با بنده را دیده‌اند، بارها به خود من گفته‌اند که «این نظام چقدر بی‌رحم است. وقتی با شما جانبازان بی‌رحمی می‌کند،  با ما چه می کند؟» البته ملت این بی رحمی را درعاشورای ۸۸ دیدند.

شما از فشار اداره اطلاعات برای صدور حکم صحبت کردید. آیا فشارهای دیگری هم برای صدور چنین حکمی برای شما وجود داشته است؟
وقتی حکم پس از قریب ۵ ماه از پایان دادگاه صادر می‌شود و یا در هنگام سخنرانی استاندار مازندران در نمازجمعه بابل با پارچه و پلاکارد خواهان تشدید مجازات حکم ما می شوند؛ حکمی که با فشار بیرونی و جریانات سیاسی افراطی با همکاری اطلاعات صادر شود، هیچ ارزش حقوقی ندارد، چون اراده جریان سیاسی برحکم قضایی سایه افکنده است.
با این وجود من نسبت به چنین حکمی احساس غرور و سربلندی می‌کنم. چون درمقابل این همه فداکاری مردم، این همه شهید و زندانی از اینکه سهم اندکی درگسترش و تعمیق دموکراسی داشتم احساس شوق وشعف دارم. بازهم حاضرم هزینه بیشتری پرداخت کنم، زیرا درجایی که آزادی نیست، زندان هست. این سنت جامعه استبداد زده است.
من و ده‌ها مثل من، قربانی این شرایط هستیم. به قول نیچه "هر آنکس مرا نکشد قوی ترم خواهد ساخت". هر چند زندان، بنیان قدرت حکومت‌های استبدادی است، اما راه آزادی را نیز فراهم می سازد. اگر سهمی در آزادی آینده ملت ایران داشته باشم بسیار خوشحالم. این محاکمه، تاوان آزادی‌خواهی ماست. تا هزاران مثل من، در راه آزادی فدا نشوند، راه آزادی هموار نمی گردد . احساس بدی هم دارم، از این‌که این حکومت، چه‌قدر بی‌رحم است و به هیچ کس رحم نمی‌کند. وقتی پدری آن‌قدر به فرزندش ظلم می‌کند، پسر چه احساسی نسبت به پدرش دارد؟ دیگر آن، پدر نیست ومن فرزند نظام نیستم.
 این سرنوشت نظام‌های ایدیولوژیک است که درهر دوره‌ای مجموعه نظام، تقسیم بر۲ می‌شود و  کم‌کم نیروهای وفادار، اما صادق را از دست می دهد. من بین منافع مردم و منافع نظام، منافع ملت را ترجیح دادم. همه انقلابات، فرزندان خود را می‌خورند. این آثار و نتیجه انقلاب است. انقلاب ما حتی پدران و نوه‌ها را هم می‌خورد. باید منتظر پایان دوره احمدی‌نژاد باشیم. کسی ازنیروهای قدیمی نخواهد ماند. این دوره جریان مشکوک و مرموزی فعال شده‌اند. در حال حاضر وقتی فکر می‌کنم از انقلاب پشیمان‌انم. قبل از انقلاب فقط آزادی سیاسی نبود، ولی مردم در همه حوزه‌ها آزاد بودند. اما امروز تمام حیطه عمومی وخصوصی را بسته‌اند. اگر انقلاب و جمهوری اسلامی می‌خواست این همه زندانی داشته باشد، رژیم شاه که زندانی کمتری داشت. حداقل دوستان خود را زندانی نمی‌کرد.
 قبل از انقلاب، فقط روشنفکران و برخی از روحانیون زندانی بودند. اما امروز همه طبقات اجتماعی از طبقه کارگر، معلم، پزشک، مهندس، وزیر، وکیل، استاندار، فرماندار و حتی جانباز و رزمنده و سردار سپاه وغالب دوستان نظام و انقلاب در زندان هستند. آیا قبل از انقلاب ما از تمام طبقات اجتماعی زندانی داشته‌ایم ؟ فکر نمی‌کنم رژیم شاه این‌قدر با یاران خود با بی‌رحمی برخورد می‌کرد. سرنوشت انقلاب‌های ایدئولوژیک همین است. رفتن شاه اجتناب‌ناپذیر بود. اما ما وفا کردیم و وفا ندیدیم. وفا کردیم و جفا دیدیم ازاین حکومت.


بسیاری از آنان که در دادگاه انقلاب محکوم شده‌اند از فعالان جنبش سبز در مازندران هستند. فکر نمی‌کنید صدور چنین حکمی به نوعی برای وادار کردن فعالان جنبش به سکوت است؟ بخصوص در شرایط امروز و بازداشت رهبران جنبش؟
فشارها هرروز با ابزارهای متعدد افزایش می‌یابد. روابط یا نشست اصلا امکان‌پذیر نیست. همه نیروهای سیاسی سکوت معناداری را در پیش گرفته‌اند. اما ارتباط صرفا درجشن‌ها و ایام سوگواری است. روبط معنادار وتاثیر گذار وجود ندارد، زیرا چنان فضای ترس وناامنی ایجاد کرده‌اند که کسی جرات کنار هم بودن ندارد. از طرفی فضای ترس و تهدید دردانشگاه‌ها مضاعف است، چون موتور حرکت جامعه است. به شدت از این نیروی متراکم می‌ترسند. بسیاری از اساتید و دانشجویان را احضار کرده و فضا را امنیتی کرده‌اند. حتی در بابل چند استاد غیرسیاسی، جلسه ماهانه عرفان درمنازل داشته‌اند که آن را هم  تعطیل کردند و یا جلسه قرآن در بابل تعطیل شده است. می‌دانید که در مازندران  بسیاری دستگیر شدند، عده کثیری از دانشجویان از ادامه تحصیل محروم شدند. همه و همه به خاطر این که به حرکت جنبش سبز در بابل تحرک بخشیده بودند. فضای امنیتی چنان شدید است که بسیاری از دوستان اصلاح‌طلب می‌ترسیدند که پس از ازادی از زندان با ما تماس بگیرند. 

این فشارهایی که شما به آن اشاره کردید و ایجاد فضای امنیتی تصور می‌کنید تا چه حد در سکوت مردم نقش داشته است؟ 
چند عامل باعث سکوت مردم شد. اول دین تحریف شده که بهترین وسیله برای ساکت کردن عوام است و حکومت ابزار آن را هم دارد. دوم با پول نفت که طبقه فقیر را ساکت می‌کنند. سوم  شبکه‌های رادیو و تلویزیون است. چهارم سانسور شدید، که باعث شد تا جریان آزاد اطلاعات بسته شود وحرکت توده‌ای اتمیزه گردد ومانع انسجام نهادهای مردمی شود. پنجم سرکوب شدید و ایجاد ترس درمیان طبقه متوسط شهری. اما سکوت جامعه سرشار از فریاد است وحرف‌های ناگفته، ولی حاکمان از آن بی‌خبرند. امیدوارم مثل شاه سابق نباشند که در لحظات آخر صدای انقلاب مردم را شنید و دیرشنید؛ اما مردم نپذیرفتند. آقایان وقتی صدای اصلاحات را نشنوند؛ شاید صدای انقلاب مردم را بشنوند. چون تجربه نشان داده است که وقتی حاکمان به مردم اصلاحات ندهند، مردم به آنان انقلاب می‌دهند. حداقل مثل مبارک درمصر به مردم اجازه تجمع اعتراض‌آمیز، ولی آرام را بدهند تا مردم بیش از این از آنان عصبانی نشوند. حاکمان فکر نکنند مسلمان هستند و  عزیز دردانه خدا وبه آسمان وصل‌اند. بدانند که در زمین حکومت می‌کنند. حکومت زمینی الزامات خود را دارد.

۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

پخش شبنامه در بابل


 جمعی از فعالین و جوانان حامی جنیش سبز در چند روز اخیر اقدام به پخش گسترده شبنامه در سطح شهرستان بابل کرده اند.
متن این شب نامه ها حقایقی درمورد شهید صانع ژاله و همچنین مطالب روزنامه ی کلمه بوده است.همچنین جوانان و دانشجویان بابلی، اصلی ترین وظیفه ی خود را آگاهی بخشیدن به مردم بابل می داند و در آینده  نیز آگاهی رسانی را بصورت جدی تر و همچنین در قالب های متنوع تر دنبال خواهند کرد.



مراسم چهلم شهید بهنود رمضانی


چهل روز است از قتل نا جوان مردانه ی بهنودمان می گذرد...
جمعه مورخ 2/2/90 از ساعت 10 الی 14 مجلسی بمناسبت چهلمین روز کشته شدن بهنود رمضانی برگزار میباشد.
نشانی: قائم شهر-قراخیل-مسجد امام حسین(ع)
از تمامی دوستان و آشنایان و تمامی کسانی که قلبشان از کشته شدن ظالمانه بهنود بدست مزدوران به درد امده است دعوت میشود با حضورتان بر سر خاک این شهید همراه خانواده ی آن عزیز یادش را گرامی بدارید
......
هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق**** مرده انست که نامش به نیکی نبرند
صفحه فیس بوک شهید بهنود رمضانی

۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

دانشگاه مازندران و پخش گسترده منشور سبز (صبح امروز)


صبح دوشنبه(امروز) در دانشگاه مازندران تیراژ وسیعی از ویراست دوم جنبش سبز که به امضای رهبران سبز( آقایان کروبی و موسوی )نیز رسیده،توسط فعالین در بین دانشجویان توضیح شد. این منشور که در شش برگ فتوکپی شده بود، به تعداد وسیع در تمامی دانشکده ها، سالن های مطالعه،کتابخانه و ..پخش شده است.لازم بذکر است  که در حوالی ظهر و در فاصله ی بین کلاس ها، جزوه های شش برگی که در دستان بسیاری از دانشجویان قرار داشت و مورد مطالعه قرار می گرفت، مشهود بود و انعکاس مثبتی در بین دانشجویان داشت و این فضا حراست دانشگاه را به تکاپو واداشت.
پس از چند ساعت از این اقدام دانشجویان، فضای دانشگاه مازندران در بعد از ظهر امروز(دوشنبه) بشدت امنیتی بود و موتورها و خودروهای حراست و برخی نیروهای لباس شخصی، پیوسته در تمامی دانشکده ها عبور ومرور می کردند و رفت و آمدها در ورودی دانشگاه نیز تحت کنترل قرار گرفته بود، بطوری که حتی تعجب برخی از اساتید را نیز بدنبال داشت .
پس از سرکوب های گسترده پس از انتخابات 88 ،بازداشت بیش از صد نفر در بیست وشش خرداد هشتاد و هشت، احضار ها به کمیته ی انضباطی، چندین حکم محرومیت از تحصیل و همچنین احضارهای گسترده به اداره ی اطلاعات شهرستان بابلسر و بابل این اقدام در نوع خود جالب و نشان از استقامت جنبش دانشجویی کشور در راه بی بازگشت خود می باشد.

۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

مجید دری و ضیا نبوی همچنان محروم از حق ملاقات حضوری

مجيد دری، دانشجوی محروم از تحصيل که با حکم قاضی پير عباسی، رييس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش سال حبس همراه با تبعيد به زندان بهبهان محکوم شده است طبق نظر دادستان تهران، جعفری دولت آبادی از هر گونه مرخصی محروم شده است .اين زندانی سياسی که چندی پيش از زندان اوين به زندان بهبهان تبعيد شد اکنون در اين زندان که هزار کيلومتر با محل زندگی خانواده اش فاصله دارد نگهداری می شود . با اينکه دری به زندان بهبهبان تبعيد شده است اما همچنان اجازه استفاده از مرخصی و ملاقات حضوری او با دادستان تهران است و اين نکته در پرونده وی درج شده است .لازم بذکر است مجيد دری به بيماری کم خونی و سردردهای شديد مبتلاست اما دادستان و بازجويان حتی حاضر نيستند به اين دانشجوی محروم از تحصيل مرخصی درمانی بدهند .

همچنين ضيا نبوی، دانشجوی محروم از تحصيل يکی از زندانيان حوادث پس از انتخابات که نزديک به دو سال است که در زندان به سر می برد و نيمی از اين مدت را نيزدر زندان کارون اهواز در تبعيد گذرانده است، از هرگونه مرخصی محروم بوده است و يک ساعت را نيز خارج از زندان نگذرانده است .زندان کارون وضعيت بهداشتی و رفاهی بسيار نامناسبی دارد و ضيا در مدت تبعيدش سختی های زيادی کشيده، خانواده او نيز به دليل دوری راه و مشکلات ديگر قادر نيستند هميشه او را در اين زندان ملاقات کنند .معلوم نیست حاکمیت با این کارها به دنبال چیست و محروم کردن این فعالین دانشجویی از ابتدایی ترین خواسته های خود با چه هدفی دنبال می شود! به هر صورت همه می دانیم که "این نیز بگذرد" ...

۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

نامه نسرین ستوده از بند ۲۰۹ زندان اوين به دخترش مهراوه


با هم اين نامه را  می خوانيم :
مهراوه عزيز دلم!

دختر افتخار آفرينم!

از بند ۲۰۹ زندان اوين برايت سلام و آرزوی سلامتی می‌فرستم. از سبد سلام‌هايم نگرانی‌ها، دلتنگی‌ها و اشک‌هايم را برمی‌دارم تا سبدم سرشار از سلام و سلامتی برای تو و برادر عزيزت باشد.

شش ماه است از شما کودکانم دور مانده‌ام. در اين مدت تنها امکان چند بار ملاقات با شما را در حضور ماموران امنيتی داشته‌ام. در اين مدت حتی امکان ارسال نامه‌ای يا دريافت عکسی از شما يا حتی ملاقاتی آزادانه و بدون شرايط امنيتی را نداشته‌ام و تو نمی‌دانی چه غمی بر دلم چنگ می‌زد هر بار که می‌ديدم در چه شرايطی بايد با شما ملاقات کنم.

هر بار پس از ملاقات و هر روز و هر روز در جدال با خويشتن از خود پرسيده‌ام آيا حقوق کودکان خود را رعايت کرده‌ام؟ و تو نمی‌دانی چقدر نياز داشتم تا مطمئن شوم تو کودک نازنينم که به عقل و درايت‌ات ايمان دارم، مرا متهم به نقض حقوق کودکانم نمی‌کنی.

می‌دانی مهراوه جان، اصلا از روز اول بازداشتم به تو و برادرت و حقوق‌تان می‌انديشيدم و برای تو به دليل سن و سال‌ات بيشتر نگران بودم. نگرانی از طاقت‌ات و قضاوت‌تو، نگرانی از روحيه‌ات و بالاتر از همه، نگرانی از پذيرش اين موضوع توسط دوستان و همکلاسی‌هايت. اما ديری نگذشت که ابرهای ترديد و دودلی رخت بربستند و من دانستم هيچ يک از آن نگرانی‌ها واقعيت ندارند و من، نه، ما توانستيم محکم بر جای خويش بايستيم . . .


تو به مانند من طاقت آوردی، در پاسخ به صحبتم که گفتم: “دخترم يک زمانی فکر نکنی کاری کردم که شايسته‌ی چنين مجازاتی باشم و فکر شما نبوده‌ام” و بعد با اطمينان به تو گفتم: “همه‌ی کارهايم قانونی بوده است” به مهربانی با دست‌های کودکانه‌ات صورتم را نوازش کردی و به من اطمينان دادی که: “می‌دانم مامان . . . می‌دانم” و من آن روز از کابوس قضاوت فرزندانم رها شدم.

دخترم ! نگرانی‌هايم بابت رابطه تو و همکلاسی‌هايت نيز کاملا اشتباه بود، زيرا هميشه نسل جديد، زودتر از پدر و مادرها به خرد و انديشه‌ورزی می‌رسند . . .

و اين چنين بود که من از همه‌ی نگرانی‌ها خلاص شدم و محکم و استوار بر خانه اولم ايستادم . . . .

اين ايستادگی را بيش از همه، مديون تو و پدرت هستم.

مهراوه عزيز دلم!

بگذار کمی از خاطرات خوش‌مان برايت بگويم. بارها شبها موقع خواب در زندان به يادم می‌آيد چگونه تو را خواب می‌کردم. در ميان لالايی‌های مختلف و شعرهای متفاوتی که برايت می‌خواندم. “پريا” را خيلی دوست داشتی. شب‌ها موقع خواب “پريا” را می‌خواستی و من شروع می‌کردم:

يکی بود يکی نبود

زير گنبد کبود

لخت و عور، تنگ غروب سه تا پری نشسته بود…

دخترم!

يکی از مهم‌ترين انگيزه‌هايم برای پيگيری حقوق کودکان، تو بودی. همواره فکر می‌کردم و هنوز هم فکر می‌کنم که نتيجه‌ی همه‌ی تلاش‌هايم برای احقاق حقوق کودکان به هيچ کس، به اندازه کودکانم نمی‌رسد. هر بار که از دادگاه کودکان آزار ديده به خانه می‌رسيدم تو و برادرت را بيشتر و بيشتر در آغوش می‌فشردم. هنوز هم دليل آن را نمی‌دانم. اما گويا از اين طريق می‌خواستم آزار کودکان قربانی را جبران کنم !!!

يادم هست که يک بار گفتی دلت نمی‌خواهد ۱۸ ساله شوی و وقتی دليل‌اش را پرسيدم جوابی دادی که گويی کودکی امتيازهايی دارد که نمی‌خواهی از دست‌شان بدهی و تو نمی‌دانی اين جواب‌ات چقدر مرا خوشحال کرد.

در ميان حرف‌هايت چقدر شده که به من و پدرت گوشزد کرده‌ای که هنوز کودکی و بايد حقوق کودکانه‌ات را رعايت کنيم و اينکه هنوز ۱۸ سال‌ات نشده و . . .

و به اين ترتيب ما را وادار به رعايت حقوق خودت می‌کردی و چه کار خوبی می‌کردی. چون گاه حتی غفلت می‌تواند حقوق ديگران را پايمال کند هرچند آن ديگری، فرزند شخص باشد. رعايت حقوق، گرفتن حق، عدالت طلبی، قانون محوری و خلاصه داستان ترازو و شمشير همه، همان است که تو با زبان کودکانه‌ات می‌خواستی و ما را که خودمان را بزرگترين غمخوار و ولی تو می‌دانستيم هشيار می‌کردی.

مهراوه‌ی عزيزم!

همانطور که هرگز نتوانستم حقوق تو را ناديده بگيرم و در حد توان خويش در راه حفظ حقوق‌ات تلاش کردم، به همان ترتيب هرگز نتوانستم حقوق موکلانم را نيز ناديده بگيرم.چگونه می‌توانستم وقتی موکلانم در زندان‌اند، به محض دريافت احضاريه از ميدان به در بروم؟ چگونه وقتی آنها به من وکالت داده بودند و در انتظار محاکمه بودند آنها را رها کنم؟ هرگز نمی‌توانستم.

در پايان دوست دارم به تو بگويم که باز هم برای حفظ حقوق بسيار کسان و از جمله کودکانم و آينده شما، وکالت چنين پرونده‌هايی را پذيرفتم و بر اين اعتقادم که سختی‌هايی که خانواده ما و بسياری از موکلانم طی سال‌های اخير تحمل کرده‌اند، بی‌نتيجه نيست. عدالت درست در همان زمان که از او کاملا قطع اميد کرده‌اند، از راه می‌رسد. بی‌گمان می‌رسد . . . برايت دنيايی کودکانه و پر از شادی و شادمانی آرزو می‌کنم. اگر بابت پرونده‌ام از بازجويان يا قضاتم ناراحت و دلتنگی، با نوای کودکانه‌ات برايشان آرامش طلب کن تا شايد از اين راه ما نيز به آرامشی شايسته دست يابيم.

دلتنگ توام

صد بار می‌بوسمت

مامان نسرين

۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

ملاقات چند دقیقه ای فخرالسادات محتشمی با مصطفی تاج زاده و مرخصی سه روزه


به گزارش تحول سبز ،فخرالسادات محتشمی پور همسر سید مصطفی تاج زاده که از روز ۲۵ بهمن ماه سال گذشته در بازداشت به سر می برد، عصر امروز به مرخصی سه روزه آمد.
همچنین اشاره شده است که، محتشمی پور حاضر به پذیرش مرخصی خود قبل از ملاقات با همسرش نشده بود و به همین دلیل مسئولین زندان اجازه ملاقات چند دقیقه ای این زوج را پیش از مرخصی خانم محتشمی پور می دهند و وی پیش از ترک اوین موفق شده است تا بالاخره مصطفی تاج زاده را ببیند.
این مرخصی پس از اتمام بازجویی های فخرالسادات محتشمی پور و به مدت سه روز اعطا شده است و وی روز یکشنبه به اوین بازمی گردد.

شعری از سید ضیا نبوی(دانشجوی زندانی) در زندان خطاب به قاضی

شعری که سیدضیا نبوی در زندان خطاب به قاضی پیرعباس سروده، کسی که در دادگاه بدوی او را به 15 سال حبس (10 سال در تبعید) و 74 ضربه شلاق محکوم کرد

ای آنکه تو را نام و لقب از داد است/ با من تو هر آنچه کرده ای بیداد است
زین حکم غریبی که توام فرمودی/ انصاف و عدالتت همه بر باد است
کردار من ار به پیش حکم ات بنهند/ گویند همه که وحدت اضداد است
تزویر و نفاق و بددلی در من نیست/ با صدق و صفا وجود من همزاد است
سال است رقم ها که تو می فرمایی/ در حیرتم این نکته تو را در یاد است!؟
آخر چه بگویم عدلیه ایران را/ سر تا قدمش چون که همه ایراد است
قصد گله و شکوِه ندارم ورنه/ ظلمی که نمودی پاسخش فریاد است
اینجا که تو اَم منزل دوران کردی/ پیش قدمش خرابه هم آباد است
روحم به هزاران سفر پرغوغا/ لیکن بدنم در قفس صیاد است
زندان نکند خانه در آن انسانی/ کو جان و دلش ز بند غم آزاد است
از غیر نرنجیم و ره کین نَرَویم/ کاین راه و روش ز هستی ام بنیاد است
؛"سید" که به چندین هنر آراسته است/ قلب اَر بتپد به سینه اش دلشاد است

گزارش تکان دهنده ی صندوق بین المللی پول و رشد اقتصادی صفر درصدی ایران همراه با تورم بیست و دو درصدی


صندوق بین المللی پول ،در گرارش جدید خود که درماه آوریل انتشار یافت، عمق بحران شدید اقتصادی در ایران را نشان داده است. این گزارش پیش بینی می کند که بحران اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۱ میلادی شدت گرفته و در قالب یکی از بی سابقه ترین اشکال «رکود تورمی» در تاریخ معاصر کشور، بروز خواهد کرد.
طبق ارزیابی صندوق بین المللی پول، نرخ رشد اقتصادی ایران از یک درصد در سال ۲۰۰۸ میلادی به ۰.۱ درصد در سال ۲۰۰۹ کاهش یافته و در سال ۲۰۱۰ نیز از یک درصد بیشتر نبوده است. بر پایه آمار انتشار یافته از سوی همان نهاد، در سه سال گذشته میلادی میانگین سالانه نرخ رشد ایران یک پنجم میانگین سالانه نرخ رشد در بیست کشور خاورمیانه و شمال آفریقا بوده است.در این گزارش  پیش بینی شده است که در سال ۲۰۱۱ میلادی، دو شاخص عمده اقتصاد کلان ایران رو به فاجعه خواهند رفت: نرخ رشد به صفر در صد تنزل خواهد یافت و، در عوض، نرخ تورم به ۲۲.۵ در صد اوج خواهد گرفت.
پیش بینی صندوق بین المللی پول، در سال جاری میلادی نرخ رشد اقتصادی ایران با صفر درصد از بیست کشور آفریقای شمالی و خاورمیانه (به استثنای لیبی که برای آن رقمی ذکر نشده) پایین تر خواهد بود. در عوض میانگین نرخ تورم ایران در سال ۲۰۱۱ با ۲۲.۵ در صد به بیش از دو برابر میانگین منطقه خواهد رسید و با فاصله زیاد دیگر کشور های منطقه را پشت سر خواهد گذاشت .
آمار مندرج در تازه ترین گزارش صندوق بین المللی پول، نشان از در پیش بودن یک فاجعه اقتصادی دارد و گویا این است فشار اقتصادی بر طبقه ی متوسط جامعه بیش از پیش افزایش خواهد یاقت.
اکنون می توان به دلیل عدم انتشار رشد اقتصادی از سوی  بانک مرکزی که البته زیر فشار دولت بوده، پی برد. اما  بعد از  انتشار گزارش صندوق بیت المللی پول، پنهان کردن نرخ واقعی رشد ایران دشوار می شود. البته فشار تورم روی مردم واقعیتی ملموس بوده و احتیاج به اعلام  یا عدم اعلام بانک مرکزی ندارد.
بی‌اعتمادی مردم  به دولت و آمار هایش کاملا طبیعی بوده و مردم دیگر با این مسئله و دروغ های دولتی کاملا کنار آمده اند.بنگاه های اقتصادی زیادی تعطیل شده اند و مردم خریدار کالا های چینی و ترک می باشند.با این وضع انتظاری بیش از این هم نمی توان داشت، به هر صورت سال سختی در پیش است.

۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

سومین روز اعتصاب غدای مجید توکلی و دیگر یاران سبزمان در زندان رجایی شهر

سه روز از آغاز اعتصاب غذای مجید توکلی و دیگر زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر ، می گذرد.
چندی پیش این  قهرمانان میهن ، با انتشار بیانیه‌ای به وضعیت زندانیان و فشار بر خانواده زندانیان اعتراض کرده و با فخرالسادات محتشمی‌پور دیگر زندانی سیاسی و اعتصاب غذای ایشان، اعلام همبستگی کرده بودند.

علاوه بر مجید توکلی ،از جمله  دیگر عزیزانی که از روز یک‌شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۰، اعتصاب غذا خود را شروع کرده‌اند می‌توان از کیوان صمیمی، منصور اسانلو، عیسی سحرخیز، رسول بداقی، حشمت طبرزدی، مهدی محمودیان، رضا رفیعی، جعفر اقدمی، علی عجمی، بهروز جاوید نام برد.

در بخشی از بیانیه زندانیان زندان رجایی‌شهر  که پیشتر منتشر شده بود،آمده بود، «همگام با سایر کنشگران صنفی، سیاسی، حقوق‌بشری و تمامی انسان‌های آزاده و شجاعی که در داخل و خارج کشور از فخرالسادات محتشمی‌پور اعلام حمایت می‌نمایند، همراهی کرده و از روز یکشنبه تا زمان تغییر رفتار کارگزاران امنیتی و قضایی با زندانیان و خانواده‌های آن‌ها دست به اعتصاب غذا خواهیم زد.»
مهدی سحرخیز، فرزند عیسی سحرخیز از امضا کنندگان بیاانیه اخیر هم در گفت‌و‌گو با دویچه وله به «اجرایی شدن قرارهای قبلی زندانیان سیاسی برای اعتصاب غذا» اشاره کرده و درباره احتمال پذیرفتن خواست زندانیان توسط زندانبانان می‌گوید: «موضوع قبول کردن با قبول نکردن اعتصاب غذا توسط زندانبانان نیست. موضوع همیاری با دیگر زندانیان است»
متاسفانه ،تاکنون مسوولان زندان از هرگونه توجه به خواسته های زندانیان و رسیدگی پزشکی به آنها خودداری کرده اند.
اکنون وظیفه ی تک تک ماست که این نقض آشکار حقوق اسرای در بندمان، را به تمام ایران و جهان برسانیم .

۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

تنها را پیروزی جنبش سبز، فرهنگ سازی و آگاهی رسانی


دوستانی که مرتب قیامهای کور کشورهای عربی را بر سر ایران و ایرانی می کوبند، دوستانی که گله مند از کش آمدن جنبش هستند و مردم را متهم به سستی می کنند، دوستانی که مدام در شیپور تحریم فیلم فلان چاقوکش می دمند، یک سوال

چقدر اطلاع رسانی کرده اید؟ با چند نفر صحبت کرده اید؟ و به چند نفر در رابطه با مسائل جاری کشور آگاهی بخشیده اید؟ چه تعداد اعلامیه روشنگرانه (نه شعاری) پخش کرده اید؟ چند عدد سی دی از فیلمهای اعتراضات و اسناد دروغگویی های رژیم تهیه و توزیع کرده اید؟ چقدر در بالا بردن سطح فرهنگ و آگاهی جامعه کوشیده اید؟

وضع اقتصادی امروز جامعه به شدت خراب است. گرانی های افسار گسیخته، اقتصاد بیمار و بازار کار بسیار شکننده و ضعیف به شدت طبقات متوسط و ضعیف جامعه را تحت فشار قرار داده است. از طرفی هم اوضاع فرهنگی جامعه هم دست کمی از اوضاع اقتصادی کشور ندارد. متاسفانه سطح فرهنگی کشور نیز به شدت افول کرده است و میزان آگاهی سیاسی و اجتماعی جامعه امروز حتی از دهه 50 نیز کمتر شده است. افراد جامعه به شدت سطحی نگر، خودخواه و بی اعتماد به هم شده اند. دغدغه نان و رفاه شخصی از هر مهم دیگری مهم تر شده است بطوریکه متاسفانه خیلی از خلقیات و رفتارهای انسانی را نیز تحت شعاع خویش قرار داده است
اگر اختلافات شدید سیاسی و غرض و مرضهای برخی فرصت طلبان را هم که کم تعداد هم نیستند به این معجون اضافه نمائیم لیست کاملی از موانع را خواهیم داشت که هرکدام از آنها می تواند براحتی عاملی برای توقف جنبش شود
حکومت هم به این مسائل واقف است و بخوبی از این موانع بعنوان پاشنه آشیل برای کشتن جنبش سبز سود می برد. گسترش بی فرهنگی(از جمله محصولات فرهنگی! صدا و سیمای دروغ)، افزایش فشارهای اقتصادی و بالطبع درگیری بیشتر مردم در روزمره گی و تفرقه افکنی بین اقوام، افراد و گروه های مخالف ابزاری بوده که تا به امروز توانسته اند نظام جور جمهوری اسلامی را حفظ نمایند. جمهوری اسلامی همه این ابزارها را تنها و تنها با کمک تضعیف فرهنگ، دروغ پردازی و ناآگاهی جامعه ساخته است. اگر خوب دقت کنیم می بینیم که جمهوری اسلامی نسبت به معلمان، خبرنگاران و نویسندگان همیشه شدت عمل بیشتری بخرج داده است و دلیل آن تنها این است که ضربه قلم را سهمگین تر از ضربه بمب و نارنجک می بیند

پس تنها و تنها راه برای مبارزه با این حکومت هزار رنگ دغل باز آگاهی بخشی و فرهنگ سازی است. جامعه باید متحد باشد،دشمنش را بشناسد، راه و چاه را بداند و گرفتار نیرنگهای حکومت نشود و این امر تنها با بالا رفتن سطح آگاهی و فرهنگ امکانپذیر خواهد بود

منبع: وبلاگ شهید سبز

خاطراتی از پدر (خاطره ای از میرحسین موسوی)


۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

"یادآوری تقلب و تعرفه ها تا نشده برای نمایندگان به اصطلاح اصلاح طلب درون مجلس"



از یاد نبریم که حتی داد محسن رضائی هم درآمده بود. امیدوار رضایی برادر و نماینده  محسن رضائی گفته  بود که بین هفتاد تا هشتاد در صد آرای نمایش داده شده (در تلویزیون و در مقابل نماینده رضائی که در محل حضور داشت) همه با یک دستخط و با یک قلم نوشته شده اند. بدانید در چنین انتصابات مردم شرکت نخواهند کرد.
تا رفع حصر میر حسین موسوی و مهدی کروبی و آزادی اسرای سبز کسی در این سیاه بازی ها شرکت نخواهد کرد.
خودتان را ضایع نکنید!

مردی که با تمام فشارها پای حق مردم ایستاد و نامش در دل تک تک مان سبز خواهد ماند


سبز شدن سینما بهمن آمل

بازداشت سارا محبوبی، دانشجوی محروم از تحصیل بهایی ساکن ساری و «عضویت در سایت ضد انقلاب فیسبوک»


سارا محبوبی، دانشجوی محروم از تحصیل بهایی ساکن ساری صبح روز شنبه بیستم فرودین ماه برای دومین بار طی یک سال گذشته بازداشت و به بازداشتگاه اطلاعات ساری منتقل شد.
مأمورین اداره  اطلاعات شهر ساری، پس از تفتیش منزل مسکونی پدری و ضبط کتب، کاغذهای دست نوشته، سی دی و کیس کامپیوتر، وی را دستگیر کردند.
این دانشجوی محروم از تحصیل بهایی از تحصیل پیش‌تر در تاریخ ۳ تیر ۱۳۸۹ پس از مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات در ساری بازداشت گردیده بود و پس از گذشت ۲۴ روز در تاریخ ۲۷ تیرماه با تودیع وثیقه از بازداشتگاه اطلاعات ساری آزاد گردید.
بازداشت سارا محبوبی در حالی صورت گرفته که روز پنج شنبه ۱۸ فرودین ماه سال ۱۳۹۰، حکم اولیه دادگاه وی «۱۰ ماه حبس تعزیری» به وکیل وی ابلاغ شد. یکی از جرایم ذکر شده در حکم خانم محبوبی «عضویت در سایت ضد انقلاب فیسبوک» ذکر گردیده بود.
پیش‌تر نیز خانم محبوبی چندین بار به صورت تلفنی از طرف دادگاه ساری برای دریافت حکمش احضار شده بود که به دلیل تلفنی بودن این احضار از حضور در دادگاه امتناع کرده بود.

۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

بدهی ۱۲۰۰ میلیاردی خریدار خودروی محمود احمدی‌نژاد به شبکه بانکی کشور


هفته نامه ۹ دی متعلق به حمید رسایی از بدهی ۱۲۰۰ میلیاردی خریدار خودروی محمود احمدی‌نژاد به شبکه بانکی کشور خبر داد.
در این هفته‌نامه آمده است :
شنیده شده است فردی که خودروی احمدی تژاد را خریداری کرده است در سال‌های گذشته تنها دارائیش یک سوله بوده که به عنوان انبار و کارهای کوچک صنعتی استفاده می‌کرده است. به تدریج نامبرده از طریق ارتباطات مختلف دولتی به ثروت کلانی دست پیدا می‌کند. وی در حال حاضر ۳۰درصد سهام بانک گردشگری و ۳۴درصد بانک سامان و بخشی از سهام ایران خودروی تبریز و شرکت هواپیمایی آتا را دارد.

گفته می‌شود وی با هماهنگی بقایی و کمک عبدالله گل توانسته است تا پوشش این خطوط هواپیمایی (آتا) را بگیرد. وی در کارخانه‌های فولاد سهام دارد و قریب به هزار و دویست میلیارد به شبکه‌های بنکی کشور بدهکار است. گفته می‌شود که نامبرده جزو ۱۰ سرمایه دار بر‌تر کشور است.
هفته‌نامه ۹ دی اشاره‌ای به هویت این سرمایه‌دار نزدیک به دولت محمود احمدی‌نژاد نکرده است.
سال گذشته اعلام شد که این فرد خودروی احمدی‌نژاد را به ملیغ دو میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان خریداری کرده است.

۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

اهدای جایزه جهانی آزادی مطبوعات یونسکو به احمد زیدآبادی


یونسکو اعلام کرد که جایزه جهانی آزادی مطبوعات ٢٠١١ را به احمد زید آبادی روزنامه‌نگار زندانی اهدا کرده است.
رئیس هیات داوران دینا سانگور در این باره اعلام کرد : اهدای این جایزه به احمد زیدآبادی ارج گذاری به شجاعت استثنایی، مقاوت و تعهد این روزنامه نگار در جهت آزادی بیان، دمکراسی و حقوق بشر، تساهل و انسانیت است. اهدای این جایزه ورای شخصیت احمد زیدآبادی جایزه به بسیاری از روزنامه‌نگاران ایرانی است که هم اکنون در زندان بسر می‌برند.
ایرنا بوکوا مدیرکل یونسکو با تائید تصمیم هیات داوران خواهان آزادی این روزنامه نگار شد. " احمد زیدآبادی در همه مدت فعالیتیش همواره و شجاعانه از آزادی مطبوعات و آزادی بیان ، حق بنیادین بشر که پایه‌ی دیگر آزادی‌ها مدنی و عنصر کلیدی برای جوامع باز و روامدار است دفاع کرده است. در پیوند با روز جهانی آزادی مطبوعات (٣ می -١٣ اردیبهشت) و با توجه به نگرانی‌های اعلام شده از سوی هیات داوران در باره وضعیت سلامت وی، من از مقامات ایران خواهان آزادی احمد زیدابادی هستم."
جایزه جهانی آزادی مطبوعات سازمان یونسکو و گیامورو کانو در سال ١٩٩٧ از سوی کمیته اجرایی یونسکو تاسیس و هر سال در روز جهانی آزادی مطبوعات (٣ می -١٣ اردیبهشت) به یک فرد یا سازمان و نهاد که از آزادی مطبوعات دفاع کرده و به ویژه در این راه خطر کرده است، اهدا می‌شود. نامزدهای دریافت این جایزه از سوی دولت های عضو یونسکو و یا سازمان های بین المللی و محلی مدافع حقوق بشر معرفی می‌شوند. احمد زیدآبادی که در تاریه ٢٤ خرداد ١٣٨٨ بازداشت شد. در آذر ماه ١٣٨٩ وی از سوی شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال زندان و تبعید در گناباد ممنوعیت دائم از فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی محکوم شد. این رای در دی ماه همان سال از سوی دادگاه تجدید نظر تائید شد. احمد زید آبادی برنده جایزه قلم طلایی ٢٠١٠ موسسه جهانی مطبوعات است.

به امید آزادی این بزرگوار