۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

دیروز فیروزابادی...امروز بازجو حسن...فردا خون شهدای سبز دامنگیر کدامتان خواهد شد؟

با توجه به بیماری صعب العلاج سرلشکر بسیجی سید حسن فیروزآبادی، وی از ریاست ستاد کل نیروهای مسلح کناره گیری خواهد کرد...



حسن شایانفر مسئول مرکز پژوهشهای موسسه کیهان و از اعتراف گیرهای دهه 60 زندان ها، سکته کرده و قدرت تکلم خود را از دست داد.
شایانفر اولین بار در دهه 60 در کمیته مشترک – زندان توحید- دیده شد. شماری از زندانیان سیاسی برای تماشای مصاحبه های تلویزیون نورالدین کیانوری به سالن طبقه سوم زندان توحید آورده شدند و در آنجا با حسن شایانفر و حسین شریعتمداری روبرو شدند که گردانندگی مصاحبه را عهده دار بودند...

دیروز فیروزآبادی...امروز بازجو حسن...فردا خون شهدای سبز دامنگیر کدامتان  خواهد شد؟
براستی کدامتان قرار است از این ذلت خود ساخته رها شوید؟
كمتر كسي از اين ادم کش ها را ميشود، مثال زد كه به مرگي آسانی مرده باشد . تقريبا تمام اين افراد با درد و رنج بسيار از اين دنيا رفتند ...

احضار و تهدید خانواده مجید دری به خاطر اطلاع رسانی در باره او


هفته گذشته و طی تماسی تلفنی، پدر مجید دری به اداره اطلاعات کرج احضار شد و در خصوص اطلاع رسانی خانواده این دانشجوی محروم از تحصیل ، مورد تهدید قرار گرفتند .
براساس گزارش های سایت کلمه، مسئولان اداره اطلاعات کرج ضمن تهدید پدر این دانشجوی زندانی و محروم از تحصیل وی را مجبور به امضای تعهدنامه مبنی بر عدم اطلاع رسانی در خصوص مظالم روا داشته شده بر پسرشان ، کردند.
در ادامه، ماموران اداره اطلاعات کرج، در حضور آقای دری، بصورت تلفنی مادر ” مجید دری ” را نیز احضار کردند و ضمن دیکته کردن متن تعهدنامه به آنها گفتند : در صورت هرگونه اطلاع رسانی در باره وضعیت مجید دری، وی را به زندان اهواز تبعید خواهند کرد و همین امر موجب عدم اطلاع رسانی خانواده آقای دری در این خصوص بوده است .
مجید دری، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه در شرایط بسیار سختی دوران حبس در تبعید خود را می گذراند و تنها روزی چند دقیقه حق مکالمه تلفنی با خانواده اش را دارد .
خانواده دری بارها از طریق قانونی پیگیر وضعیت پرونده پسرشان بوده اند اما مسئولان قوه قضائیه ضمن اذعان به عدم استقلال قضائی، حتی از دریافت متن تظلم خواهی این خانواده که خطاب به قوه قضائیه نوشته شده بود، خودداری کرده اند.
مجید دری بارها و بارها از اقدام خلاف فانون قاضی پیر عباسی در جلسه دادگاه و عدم اجازه دفاع به وی از اتهام محاربه و صدور حکم بر مبنای همین اتهام در جلسه آخر، به دادستان و قوه قضاییه شکایت برده است اما تاکنون تلاش وی و خانواده اش مبنی بر پیگیری قضایی اقدام خلاف قانون این قاضی در دادگاه انتظامی قضات بی نتیجه بوده است.

محکوم شدن کاوه کرمانشاهی،عضو سازمان دانش آموختگان ایران(ادوار تحکیم وحدت)، روزنامه‌نگار و فعال حقوق‌ بشر به 5 سال حبس


کاوه قاسمی کرمانشاهی روزنامه‌نگار و فعال حقوق‌ بشر از سوی قاضی مرادی رئیس شعبه‌ی اول دادگاه انقلاب اسلامی کرمانشاه به تحمل ۵ سال حبس تعزیری در زندان دیزل‌آباد این شهر محکوم شد.
وکیل او ضمن غیر منتظره خواندن این حکم، افزوده است :هیچ یک از اقدامات این فعال حقوق بشر که (با نیت خیر و در راستای اهداف انسان دوستانه صورت گرفته) مصداق اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام نبوده و آن‌چه در دادنامه به عنوان مستند قانونی ذکر شده به حدی نیست که مفاد اصل برائت را از اعتبار بیاندازد.
این فعال حقوق بشر، پیش از این طی دو جلسه دادگاه به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان و تبلیغ علیه نظام به واسطه‌ی انتشار اخبار و گزارش‌ها و انجام مصاحبه با رسانه‌ها، همچنین ارتباط با خانواده زندانیان و جان‌باختگان سیاسی مورد محاکمه قرار گرفته بود.
در حکم مزبور که روز یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۹ بدون ارائه‌ی نسخه‌ی مکتوب، تنها به صورت شفاهی (حضوری) به مصطفی احمدیان وکیل وی ابلاغ گردید. با استناد به مواد ۴۹۹ و ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی، بالاترین میزان تعیین شده در مواد مذکور برای این فعال کُرد در نظر گرفته شده است. همچنین در اقدامی کم‌سابقه علاوه بر توقیف گذرنامه و تعدادی از اسناد و مدارک شخصی، طبق رأی صادره تمامی وسایل ضبط شده هنگام بازداشت، شامل یک دستگاه لپ‌تاپ، کیس کامپیوتر، گوشی موبایل، دوربین عکاسی، پرینتر و اقلام دیگر به عنوان آلات و ابزار جرم به نفع دولت جمهوری اسلامی مصادره گردیده است!!!


۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

واقعیت تلخ زندان رجایی شهر و زندان های جمهوری اسلامی

از طریق صفحه ی فیس بوک دوستان مجید توکلی مطلع شدیم که یکی از دوستان  مجید با او تماس داشته است.او در صفحه فیس بوک خود چنین نوشته بود:


دیروز مجید قسمت کوچکی از قصه های وحشتناک رجایی شهر را برایم گفت...یک نمونه اش رو بگم کافیه: رئیس زندان با 10 جوان زندانی از بند جوانان چپ افتاد...آنان را به بند "قتلی ها" منتقل کرد و بهشان گفت: براتون "عروس" آوردم....این واقعیت فاجعه آمیز زندانهای "جمهوری اسلامی" است.


مجيد توکلی، فعال دانشجويی و يکی از هفده زندانی اعتصاب کننده غذا ، چند ماه پیش از زندان اوين به زندان رجايی شهر منتقل شده بود.

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

هومن نعمتی از فعالین دانشجوئی دانشگاه مازندران بازداشت شد

در ادامه بازداشت  وفشار بر فعالین دانشجویی ،هومن نعمتی از فعالین دانشجوئی دانشگاه مازندران بازداشت شد.
این فعال دانشجوئی قبل از امتحانات پایان ترم به حراست دانشگاه مازندران احضار شده بود و پس از احضار به حراست ، از سوی آقایی رئیس حراست مورد تهدید و بازجوئی قرار گرفت.
وی هم اکنون در زندان اداره ی اطلاعات مازندران (شهید کچویی ساری) نگهداری می شود.
هومن نعمتی از فعالین دانشجوئی دانشگاه مازندران بوده که در حوادث مربوط به اعتراضات 26 خرداد ماه 88 دانشگاه مازندران  دستگیر شده بود. در این روز نیرو های سرکوب به شدت دانشجویان دانشگاه مازندران را مورد ضرب و شتم قرار داده و بیش از صد دانشجو در آن روز بازداشت شده بودند.

۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

حکم دادگاه نمایشی فعالین سیاسی بابل صادر شد.

حکم دادگاه نمایشی فعالین سیاسی در بابل بالاخره صادر شد.
احمد میری قائم مقام جبهه مشارکت مازندران،علیرضا شهیری رییس ستاد مهندس موسوی در بابل , محمدرضا معصومیان دانشجو ی روان شناسی تنکابن، محمد رضا کربلایی ملکی دانشجوی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، مصطفی ابراهیم تبار دانشجوی حقوق تهران، علیرضا فلاحتی دانشجوی رشته ی مدیریت ساری، امین تسلیمی, آریا آرام نژاد وعلی اکبر سروش مشاور سیاسی استاندار در دوره اصلاحات از جمله فعالان سیاسی شهرستان بابل به شمار می روند در این دادگاه محاکمه و اکنون حکم انها صادر شده است.
با اینکه هیچ یک از این زندانیان تن به اعتراف نداده ودر طی دوران بازداشت نیز فعالان سیاسی این شهرستان کلیه اتهامات خود را رد کرده اند، اما فشار وزارت اطلاعات بر قاضی باقریان خلاصه نتیجه داد و احکام غیر منصفانه برای این عزیزان صادر شده است.
شرح کامل این احکام به زودی منتشر خواهد شد.

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

نیما نحوی دانشجوی دانشگاه نوشیروانی بابل پس از اتمام محکومیت حبس ازاد شد

 نیما نحوی که از اول اردیبهشت ٨٩ بدون مرخصی در زندان بسر می برده است، روز چهارشنبه ٢٢ دی و پس از اتمام محکومیت حبس ده ماهه از زندان اوین آزاد شد.
نیما نحوی نیمی از دوران بازداشت خود را در زندان متی کلای بابل گذراند که در شهریور امسال و پس از اعتصاب غذای وی جهت انتقال به زندان محل سکونتش بر طبق قوانين و اساسنامۀ سازمان زندان های کل کشور، با موافقت دادگستری بابل به بند 350 زندان اوین منتقل شد.

۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

فخرالسادات محتشمی پور: آقای دادستان من مادر آرش صادقی هستم


فخرالسادات محتشمی پور:
سلام آقای دادستان!
این ماه صفر به نحوست معروف است و می گویند برای رفع نحوست باید به خدا پناه برد و دعا خواند و صدقه داد. البته ما از بعد از انتخابات 88 یا به اعتراف مشفقیون سردار، کودتای انتخاباتی، دچار نحوست گشته ایم و هرچه دعا می خوانیم و تصدّق می دهیم و استعاذات به جا می آوریم از شدت این نحوست کاسته نمی شود پناه برخدا. حالا ناشکری نکنیم ما از زیر این بختکی که افتاده بر روح و جسممان کلی چیزهای قشنگ را می بینیم و حظّ بصر می بریم مانند همین ارتباطات معنوی که میان مردم و به خصوص جوانانمان بیشتر و بیشتر می شود. مانند همین هم بستگی میان سبزها و توکلشان به خدا و امیدشان به آینده و وارستگی ها از غیر خدا و وابستگی ها به خالق بی انباز و نیاز. نمی دانم اگر این نحوست بر ما غلبه نمی کرد این چیزهای قشنگ را می توانستیم ببینیم یا نه ولی بعید است انسان در نعمت و عافیت چشمانش این گونه باز باشد که الان چشمان ما باز شده و گوش هایش این گونه که امروز ما شنواییم، بشنود و دلش این گونه روشن باشد به آینده ای که از آن آدم های فروتن و با اخلاق و مهربان است که نه در اوج قدرت خدا را فراموش می کنند و قهقه مستانه سر می دهند و نه در حضیضی که دشمنانشان برایشان تقدیر کرده اند و آن هم نوعی عزت واقعی است برای اهل دل و اهل بصیرت، ناله و فغان می کنند. آینده از آن بندگان خوب و مخلص خداست که دیگران را نردبان قدرت خود نمی کنند و به گاه احساس خطر برای کیان انقلاب و کشور به مصلحت مانند مادری مهربان زمین را به مدعی افسارگسیخته بی ایمان وامی گذارند و از حق خود می گذرند و از حق ناس نه! باری ما در این سومین روز از ماه صفر هم صدقه می دهیم و دعا می خوانیم و به خدایمان پناه می بریم از شرّ جن و انس و از او می خواهیم که ما را از مؤمنان قرارداده نجاتمان دهد از همه هموم و غموم این روزها و همه روزهای پیش رو.
و اما آقای دادستان!
شنیده ام که این اختیارات سازمان زندان ها و رئیس زندان ها و بویژه اوین که روز به روز کمتر می شود، به دلیل توسعه فزاینده اختیارات شماست در مهار کردن اندیشه بهترین های دربند. مثل این که آقایان باورشان شده که شما در این امر تخصص ویژه دارید و کار را داده اند دستتان تا کارستان کنید. البته من خیلی سردرنمی آورم از امور پشت پرده که از طرفی وامی دارند فرمایشاتی بکنید و بعد دعوایتان می کنند و سکه یک پولتان می کنند جلوی سروهمسرو هم کار وزیردست! ولی هرچه هست سخت گیری ها بر عزیزان ما را ظاهرا شما دستور می دهید. این که بیندازندشان در انفرادی و ضرب و شتم کنند و دست های کثیفشان را به روی فرزندان پاک ما بلند کنند. چه غلط های زیادی!!! بچه های ما را بی مادر گیرآورده اند؟ خوب اگر جرأت دارند مادرهای معترضشان را هم بیندازند در سلول انفرادی تا فریاد ما عالمگیر شود و فروبریزد بنیان ظلم را. شنیده ام به فرزند دلاور و سبزمان آرش صادقی دست اندازی شده در سلول انفرادی. چرا اگر این خبر صحت ندارد تکذیبش نمی کنید و اگر خدای ناکرده صحت دارد که دستش را شکسته اند بدهید قصاص کنند آن مردک یا مردان بی آبرو را. فکر نکنید این بچه مادرش را براثر حمله وحشیانه اوباش به بهانه تفتیش خانه اش از دست داده به دنبال سکته قلبی و پدر بزرگوارش بر اثر هجوم همسایه بی مغزمان سلامتش را در گرو دفاع از خاک مقدس وطن گذاشته، کسی را ندارد که پیگیر وضعیتش باشد. آقای دادستان من مادر آرش صادقی هستم و همین جا اعلام می کنم اگر این خبر صحت ندارد رسما تکذیبش کنید و ادله را بیان کنید و اگر صحت دارد فوراً قانونی را که اجازه ضرب و شتم به یتیمان بی مادر در زندان های کشور ما می دهد را بیان کنید تا ما قانونمداران به شما عمل کنندگان به مرّقانون احسنت و مرحبا بگوییم. خدا نبخشد هر متجاوز زورگویی را که یادش رفته از نطفه گندیده آفریده شده و در برابر مظلومان عرض اندام می کند. عرضه جولان دادن اگر هست بیایند به میدان گفتگو این قلدران عربده جو تا سیه روی شود هر که در او غشّ باشد.
آقای دادستان!
شما بخواهید و نخواهید، بپسندید و نپسندید من یک مادرم و همه سبزهای عزیز را فرزند خود می دانم و برادر و خواهر خود و از این رو حفظ حقوق آنان را در کنار حفظ حقوق همسرمظلومم، که باورتان شده زندانی شماست و به واقع شما و همکارانتان و بزرگترهایتان جملگی زندانی اندیشه سترگ اویید و دل دریایی اش و وارستگی و فروتنی و اخلاق و ایمانش، تا پای جان مطالبه خواهم کرد. و یک یادآوری دیگر به شما می کنم که این قسم اطلاع رسانی ها را گرچه شما و ایادی کودتا، ظفرمندانه برگی دیگر در پرونده قطور تشکیل داده شده برای من قلمداد می کنید و با لبخند می گذارید روی سایر اوراق پرینت گرفته شده، برای ما از آب و نان واجب تر است تا ظلم را افشا کنیم و ستم را فریاد کنیم برطبق آیه شریفه «لایحبّ الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم» و این تکلیف را، علاوه بر ضرورت پناه بردن به خداوند منان، مراجع بزرگواری که دیروز توفیق درک محضرشان را داشتیم تأیید کردند و ما با اطمینان از سرانجام نیک کارمان پس از دعای خیر این بزگواران که با حدیث مکرر مظالمی که می بینیم ناخواسته اسباب رنجششان را فراهم کردیم با توکلی بیشتر بر حضرت حق به خانه های خالی از عزیزانمان بازگشتیم. و اینک من ضمن اظهار نگرانی از وضعیت همه عزیزان دربند بویژه زندانیان سلول های انفرادی و آنان که هنوز تحت فشار شدید بازجویی هایی با اهداف مشخص قرار دارند، از وضعیت همسرم نیز هم چنان ابراز نگرانی می کنم و امیدوارم متخصص مغز و اعصابی که به گفته مسئولان زندان قرار است ایشان را ببیند طبق سوگند پزشکی اش وضعیت او را آن چنان که هست گزارش کند و تشخیصش را مستند در اختیار ما و پزشکان معالجش قرار دهد تا بتوانیم وظیفه حفظ الصحه این امانت مردم در دست متعدیان به حقوقش را که برعهده زندانبانانش قرار دارد مراقبت کنیم.
هم چنین امیدوارم در همین هفته امکان ملاقات با عزیزدلمان را فراهم کنید تا بیش از این شاهد بی قانونی و افسارگسیختگی در نظام قضایی کشورم که اسلامی می خواستیمش و روز به روز دارد با احکام مبین اسلام فاصله می گیرد، نباشم. امروز 42 روز است که ظالمانه و غاصبانه مرا از نعمت دیدن روی ماه همسرم و شنیدم صدای گرم و آرام بخشش محروم کرده اید و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند من برنامه هایی که برای اطلاع رسانی و افشای اعمال سوء شما دارم با شدت بیشتری دنبال خواهم کرد و صدایم را بلندتر خواهم کرد. به نحوی که دیگر هیچ صاحب وجدانی نشنیدن را بهانه عدم پیگیری قرار ندهد. ملاقات همسرم با همه اعضای خانواده حق او و حق ماست و شما که کم کم دارید خود را مالک الرقاب ما پندار می کنید، باید توضیح دهید چرا 42 روز است که ما را از این حق محروم کرده اید.
والسلام علی من اتبع الهدی
سوم صفر 1432 برابر با هجدهم دی ماه 1389