۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه

چراغی که به خانه رواست به لبنان و عراق و ... حرام است

نام این دختر بچه یگانه است .
او در با پدرش در بنایی و کارگاه های ساختمانی کار می کند .
متن زیر گفت‌ و گو با این کودک 5 ساله است ، دختری که اگر چه فقیر است ، اما پدرش برای تربیت او نهایت تلاش خود را کرده است .
یگانه ! چرا اینجا کار می‌کنی ؟
پدرم مریض است و پول نداریم . من هر روز با او می‌آیم که در خانه تنها نباشم . پدرم پایش درد می‌کند هر وقت کیسه‌های سیمان را بلند می‌کند اذیت می‌شود و شب‌ها از شدت درد خوابش نمی‌برد . من زور ندارم ، اما کمکش می‌کنم که کمتر اذیت شود .
خانه‌تان کجاست ؟
خیلی دور است ما در خانه‌مان یخچال و تلویزیون و تلفن نداریم .
چرا پیش مادربزرگ یا خاله‌ات نمی‌روی ؟
مادرم مرده است . تازه مادربزرگم هم مرده و خاله و عمه هم ندارم .
چه درخواستي از مسوولان داري ؟
پدرم نمی‌تواند کار کند ، اما اگر کار نکند پول نداريم . هیچ‌ کس کمکمان نمی‌کند . پدرم می‌گوید اگر سرایدار یک ساختمان شود زندگی‌ مان خوب می‌شود 

(نقل از روزنامه دنیای اقتصاد)


۶ نظر:

  1. واقعا بد روزگاری شده

    پاسخحذف
  2. اینجا مملکتی است که می گوید کسی گرسنه نیست...

    پاسخحذف
  3. بهنام جان دروووووووووووووغ می گویند :(

    پاسخحذف
  4. شاید آقایون بخونن و خجالت بکشن!!!
    گرجه پرو تر از این حرف ها هستند

    پاسخحذف
  5. فردا 18 تیره...تسلیت میگم!!!

    پاسخحذف