مریم شربتدار قدس در دلنوشته ای خطاب به ضیاء نبوی از ظلم ها و ستم هایی که این روزها در حق دانشجویان و مردم می رود گله کرده و از این دانشجوی دربند خواسته نگران نباشد که مردم ایران اجازه نمی دهند که خانوادۀ نبوی و همۀ فرزندان تبعیدی اتفاقات اخیر، بار هزینه و عسرت ملاقات با عزیزشان را به تنهائی بر دوش کشند و او نیز سهمی در این امر مهم خواهد داشت. همسر فیض الله عرب سرخی نوشت: ” تاریخ ، چنین اقداماتی را از روزگاری نه چندان دور در زمان رژیم طاغوت نیز هنوز به خاطر دارد و شگفتا که اگر آنان ، افراد شهیر و سرشناس را به تبعیدگاه منتقل می کرد که مبادا کسی آنان را بشناسد ، اینان اما جوانان نه چندان مشهور را تبعید می کنند ، غافل از اینکه اگر اوین دانشگاه شد و عزتکده ، اینک ایذه و هر تبعیدگاه دیگر نیز شعبه ای از آن شده و اعتبار و آبروئی کسب خواهد کرد.
متن این دلنوشته که نسخه ای از آن نیز از طریق کلمه منتشر شده, به شرح زیر است:
چه نفس گرم و حقی داشت سخنران در روز شهادت بنیانگذار مذهب تشیع و در مکان مقدس مسجد. از ارادۀ پلیدان برای منزوی کردن ائمۀ هدی و پوشاندن حق و حقیقت می گفت. از ترور شخصیت خداجویان به دست ابلیسان، سخن راند و تلاش هائی ناسالم جهت خارج کردن اهل معرفت از دائرۀ مدیریت جامعه. چه آشناست این الفاظ و چه مکرر است این وقایع!
بی دلیل نیست امامان معصوم ، اسوه های همۀ دوره ها و زمان ها هستند و بی علت نیست که باید یاد و خاطرۀ آنان زنده بماند . گویا تا دنیا دنیاست و فلک به چرخش است، ظلم و ستم با استفاده از شیوه های ناپسند و مذموم بدنبال اهداف پلید خود بوده و محقان نیز با تأسی به امامان معصوم و مظلوم ، به مبارزه با ظلم می پردازند.
دلم گرفته بود از خبرهای دستگیری و تبعیدهای ناعادلانه ، و سخنران با هر کلامش گویی داغی تازه بر آن می نهاد.
مگر همین دیروز نبود که سید ضیاء نبوی این جوان دلاور دانشجو را به جرم حق خواهی و احقاق حقوق دانشجوئی، به زندانی در شهری کوچک و دورافتاده تبعید کردند و دیگرانی را نیز در نوبت قرار داده اند؟
خدایا چه بر سر ما آمده که باید نخبگان و بیداران و مسلمانانمان را به بهانه های واهی و اتهاماتی بی اساس تا دیاری دور بدرقه نمائیم؟
تاریخ ، چنین اقداماتی را از روزگاری نه چندان دور در زمان رژیم طاغوت نیز هنوز به خاطر دارد و شگفتا که اگر آنان ، افراد شهیر و سرشناس را به تبعیدگاه منتقل می کرد که مبادا کسی آنان را بشناسد ، اینان اما جوانان نه چندان مشهور را تبعید می کنند ، غافل از اینکه اگر اوین دانشگاه شد و عزتکده ، اینک ایذه و هر تبعیدگاه دیگر نیز شعبه ای از آن شده و اعتبار و آبروئی کسب خواهد کرد.
مگر برای پرنده ای بال و پر بسته ، این قفس یا آن دیگری تفاوتی دارد و مگر جز این است که تنها مغبون این احکام ناعادلانه آنانند که با غفلت از خدا حکم راندند و عقوبت حکم محتوم الهی را نادیده انگاشتند.
باور دارم که ملت مسلمان و هوشیار ایران همانطور که هرگز به بیگانگان ، اجازۀ دخالت در امور کشورشان را نمی دهند ، همواره برائت خود را از زورگویان و ستمکاران داخلی نیز با هر شکل و پوششی اعم از چماقداران شعبان صفتی یا نیروهای خودسر و یا هرعنوان و لباسی در هر برهه از تاریخ ، اعلام داشته اند.
ایمان دارم این قبیل تصمیمات و اقدامات نه تنها به صلاح جمهوری اسلامی نبوده بلکه نتایجی کاملأ در جهت خواست بد خواهان این مرز و بوم در پی خواهد داشت.
پس مردم نوعدوست و حق طلب ما هرگز نخواهند گذاشت خانوادۀ نبوی و همۀ فرزندان تبعیدی اتفاقات اخیر، بار هزینه و عسرت ملاقات با عزیزشان را به تنهائی بر دوش کشند و من نیز در این روز عزیز با یادآوری بیعت خود با بزرگترین تبعیدی قرن اخیر تاریخ وطنمان ” امام خمینی (ره) ” سوگند یاد می کنم سهمی اگرچه اندک در حمایت مالی و معنوی این رفت و آمدهای پر مشقت ، تقبل خواهم نمود.
و اینک با تو میگویم ، تو که نامت ضیاء نبوی باشد یا مجید توکلی و یا هر اسمی دیگر، آسوده باش که زمان به سرعت می گذرد، بسیار سریع تر از آنچه که دلبستگان به دنیا می پندارند اما آنچه می ماند حق خواهی و عمل به وظایف شرعی و انسانی است و بس.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر