جنبش دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل با صدور بیانیه ای به پروژۀ امنیتی دفن دو شهید گمنام در این دانشگاه اعتراض کرده است
به گزارش دانشجونیوز، در بخشی از این بیانیه آمده است: "جنبش دانشجویی شهدای راه وطن را تکریم می کند در عین حال معتقد است که دفن شهدا هیچ تناسبی با دانشگاه که جایگاه علم آموزی و خردورزی است ندارد بخصوص اکنون کیست که نداند شهدا تنها به ابزارهایی در جهت مطامع سیاسی حزب پادگانی تبدیل شده اند." در بخش دیگری از این بیانیه این سوال مطرح شده که "آیا این شهدا واقعا گمنام اند یا مصلحت در این است که گمنام بمانند؟"
متن کامل بیانیه به این شرح است:
بسم رب الشهدا و الصدیقین
دو شنبه ۱۲ مهر مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق، روز سیاه دیگری در تاریخ دانشگاه ثبت خواهد شد. هنوز چند روزی از آغاز سال تحصیلی نگذشته که دانشگاه بار دیگر شاهد لشگرکشی اقتدارگرایان و چکمه پوشان به ساحت خود خواهد بود. زورمدارانی که لباس دانشجو و امت شهید پرور به تن می کنند تا بر بی اعتباری خود درمیان دانشگاهیان سرپوش گذارند و این بار به بهانۀ دفن شهدا استقلال دانشگاه را لگدمال کنند.
سابقه ی تاریخی
با روی کارآمدن دولت خردگریز نهم همراه با قدرت گیری نهادهای نظامی و شبه نظامی و آغاز پروژه ای برای اسلامی کردن و یکدست سازی دانشگاهها، پروژه ی امنیتی دفن شهدا در دانشگاهها نیز به آن ضمیمه شد و از تعطیلی های اسفند ۸۴ با دانشگاه صنعتی شریف کلید خورد. آنچه که پیکرهای شهدای گمنام نامیده می شد در میان فریادهای اعتراضی "دانشگاه قبرستان نیست." دانشجویان دانشگاه شریف به خاک سپرده شد. پس از سرکوبهای گستردۀ فعالین دانشجویی همچون بازداشت ۱۵ دانشجوی دانشگاه نوشیروانی بابل در تحصن دانشجویان این دانشگاه و پروژه ی جعل نشریات دانشجویی پلی تکنیک این روند مجددا از مهر ۸۶ آغاز گشت و دانشگاههای متعددی در تهران و شهرستانها اعم از دولتی، آزاد و پیام نور شاهد دفن شهدا بودند. این نمایشها که با تبلیغات زیاد و تحت تدابیر شدید امنیتی و همچنین در روزهای تعطیلی دانشگاهها برگزار می شد، هرجا که لازم بود با اعتراضات درخور دانشجویان نیز مواجه گشت. ازجمله در ۵ اسفند ۸۷ که اعتراضات گستردۀ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) که با ضرب و شتم و بازداشت بیش از ۸۰ دانشجو و زندانهای انفرادی طویل المدت برخی از آنها همراه بود.
چرا نوشیروانی؟ چرا اکنون؟
بدون تردید تا چند ماه پیش فکر دفن شهدا نیز به ذهن مسئولین نظامی-امنیتی خارج دانشگاه و مدیران انتصابی دانشگاه نوشیروانی بابل خطور نمی کرد چه آنکه بارها طعم تلخ اعتراضات دانشجویان این دانشگاه را چشیده بودند. از تحصن فروردین ۸۶ تا تحصن موفقیت آمیز فروردین ۸۸، برگزاری مراسمهای روز دانشجو و اعتراضات سال گذشته بخصوص پس از نمایش انتخابات ریاست جمهوری مواردی بود که ریسک دفن شهدا در این دانشگاه را بالا می برد. اما با دخالتهای نهادهای امنیتی و با بازوی کمیته انضباطی و دادگاه انقلاب و برخوردهای گسترده شامل دهها حکم تعلیق، توبیخ، محرومیت از خوابگاه، احضار و تهدید و محکومیتهای قضایی شامل دهها ماه زندان (بطوریکه نیما نحوی دانشجوی این دانشگاه هم اکنون نیز در زندان است )، سالها محرومیت از تحصیل و همچنین اخراج فعالین دانشجویی به بهانه های آموزشی در ماههای اخیر مواردی است که دستگاه امنیتی را به این گمان باطل برده که اکنون دانشگاه ساکت شده و فرصت را غنیمت دیده تا پروژۀ دفن شهید در این دانشگاه را عملی کند با علم به اینکه این پروژه با مخالفت اکثریت دانشجویان و اساتید دانشگاه همراه است و این مخالفت را به انحاء مختلف بیان کرده اند.
همه جا سایه وحشت / همه جا چکمه قدرت
گلوی هر قناری را / بریدند از سر نفرت
رفتار اقتدارگرایان در دانشگاه مانند شیطنت های کودکی نابالغ در خانواده است.
اقتدارگرایان با وجود برنامه های مختلف نظیر نفوذ شبه نظامیان در دانشگاهها با استفاده از سهمیه های مختلف، ستاره دار کردن، محرومیت از تحصیل، مانع تراشی و اخراج دانشجویان و اساتید آزادیخواه در همراه سازی اکثریت دانشگاهیان با برنامه های خود ناکام بوده و خواهند بود چرا که ذات دانش اندوزی و خردورزی با آزادیخواهی همراه و با دیکتاتوری و تبعیت بی چون و چرا مخالف است. با این وجود آنها برای جلب توجه دانشجویان هرروزه برنامه های مختلفی به اجرا می گذارند. برگزاری برنامه های مختلف مذهبی و برپایی خیمه های مختلف در دانشگاه، ساخت مسجد و نصب دوربینهای امنیتی با پول ملت، برگزاری همایشها و "ضیافت" ها همراه با رشوه های آموزشی، دفن شهدا در محیط علمی، بی حرمتی به دانشجویان دختر با عنوان "طرح حجاب و عفاف" و... ازجمله ی این مواردند که همچنان در جلب توجه و همراهسازی دانشجویان با دشمنان آزادی بی فایده اند.
در واقع رفتار اقتدارگرایان در دانشگاه مانند شیطنت های کودکی نابالغ در خانواده است که ابتدا با ناز و کرشمه سعی در جلب توجه و تشویق بزرگترها دارد. وقتی در این کار ناکام است خود را به در و دیوار می کوبد. اگر همچنان ناکام بود به دیگران حمله می کند که چرا به من بی توجهید؟! هر چه بزرگترها صبر پیشه می کنند او جری تر می شود و در نهایت به شکل ناشیانه ای تهدید می کند که اگر همچنان به من بی توجه باشید خانه را "با خاک یکسان خواهم کرد."! زهی خیال باطل
چرا با دفن شهدا در دانشگاه مخالفیم؟
جنبش دانشجویی شهدای راه وطن را تکریم می کند و و ارجگذار شهامت و شجاعت آنان است که اگر نبود آن رشادتها قطعا ما هم امروز در چنین جایگاهی نبودیم. درعین حال معتقد است که دفن شهدا هیچ تناسبی با دانشگاه که جایگاه علم آموزی و خردورزی است ندارد و شهدا می بایست در جا و مکان مخصوص خود دفن شوند نه دانشگاه. حال چه این شهدا مربوط به جنگ خانمان سوز و ویرانگر ۸ ساله ایران و عراق باشند چه شهدای جنبش سبز ملت ایران. بخصوص اکنون کیست که نداند شهدا (و در یک کلام ارزشها) تنها به ابزارهایی در جهت مطامع سیاسی حزب پادگانی تبدیل شده اند که هر از گاهی مانند قرآن بر نیزه می کنند. به گمان ما این گونه نمایشها تنها در جهت سرگرم کردن مردم جهت عدم توجه به مشکلات فراوان داخلی و تهدیدات خارجی است. این سوء استفاده ها بارها با اعتراض و ابراز نگرانی خانواده های شهدا نیز همراه بوده است. درحالی که افتخار شهادت شهدا برای خودشان و مرارت و سختی اش برای خانواده های آنهاست، اکنون مشتی کودتاچی دین به دنیا فروش مدعی خون شهدا شده اند و از آنها درجهت تحکیم قدرت پوشالی خود استفاده می کنند. هنوز چند روزی نیست که آثار دستبند بر دستان فرزند و اسلحه کشیدن و اسپری فلفل زدن بر صورت همسر شهید باکری و هتک حرمت خانوادۀ شهید همت ازسوی کودتاچیان از بین نرفته که باز داستان تلخ ادعای خون شهدا درحال تکرار است.
چرا این شهدا "گمنام" اند؟
چند سالی است که حکومت دیکتاتوری صدام حسین به سرنوشت همه ی حکومتهای تمامیتخواه دچار شد و با باز شدن زمینه برای جستجو در کشور همسایه و همچنین با آزمایش DNA می توان پروندۀ شهدای گمنام را برای همیشه بست. اما با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد (که زیست خود را در سوءاستفاده از اعتقادات و باورهای مذهبی مردم می بیند)، علی رغم اینکه سالهای بیشتری از جنگ و سقوط حکومت بعث می گذشت و علوم و فن آوری هم پیشرفت کرده، شاهد افزایش چشمگیر تعداد شهدای گمنام و دفن آنها در دانشگاهها بوده ایم، چندی پیش در دانشگاه علوم پزشکی بابل و اکنون نوشیروانی. سوال این است که آیا واقعا آنچه در داخل این تابوتهاست بقایای شهید است؟ آیا این شهدا واقعا گمنام اند یا مصلحت در این است که گمنام بمانند؟
سخن آخر
دانشجویانی که در جای جای دانشگاه خود با تابلوهایی از شهدا مواجه اند و از صبح تا شام در حال راه رفتن و استراحت و مطالعه و آموزش، تصاویر و وصیت نامه شهدا را در مقابل خود می بینند، اکنون شاهد قبور شهدا آنهم دقیقا در وسط دانشگاه (و نه در کنار مصلی نماز جمعه یا مسجد در حال ساخت) خواهند بود و چه بی خردند آنهایی که مدعی اند با این کار شهدا را تکریم کرده و کار فرهنگی کرده اند. شهدایی که برای آزادی و آبادی میهن و آسایش و شادی مردمان سرزمین جان خود را فدا کرده اند اکنون تبدیل به ابزاری جهت سرکوب آزادیخواهان و قدرت طلبی منفعت طلبان شده اند.
در حالیکه چند روزی است مهندس سید ضیاءالدین نبوی دانش آموخته ممتاز دانشگاه نوشیروانی و دارنده ی رتبه ی برتر آزمون کارشناسی ارشد جهت اجرای حکم ننگین ۱۰ سال حبس در تبعید به زندان اهواز منتقل شده و نخبگان وطن در جای جای این سرزمین بلادیده زندانها را تبدیل به دانشگاه کرده اند، به اقتدارگرایان تمامیت خواه هشدار می دهیم که آرزوی پادگان سازی و قبرستان سازی دانشگاه را با خود به گور خواهند برد.
جنبش دانشجویی
دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
۱۰ مهر ۱۳۸۹ خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر