۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

یادش بخیر (عکس هایی از حضور مهدی کروبی در بابل در خرداد 88)










عزت الله سحابی چشم از جهان فروبست


 مهندس عزت الله سحابی (رهبر شورای فعالان ملی مذهبی ایران)  در گذشت.
وی سابقه ای بس طولانی در راه مبارزه با استبداد در کارنامه سیاسی خود دارد.او از همان دوران دانشجويي - که در رشته مهندسي مکانيک در دانشگاه تهران تحصيل مي کرد - جلب فعاليت هاي سياسي - اجتماعي شده بود.
با وقوع کودتاي 28 مرداد 1332 سحابي در کميته دانشگاه «نهضت مقاومت ملي» فعال شد. او مسووليت توزيع نشريات نهضت، از جمله اعلاميه ها و روزنامه «راه مصدق» را برعهده داشت. سحابي در تيرماه 1333 پس از توقيف چاپخانه روزنامه «راه مصدق» دستگير شد؛ در بازجويي ها مسووليت تهيه و تنظيم و انتشار و توزيع روزنامه را به تنهايي بر عهده گرفت. پس از آزادي از زندان، بار ديگر فعاليت هاي خود را در نهضت مقاومت ملي و در کميته انتشارات و تبليغات آن - به رياست مهندس بازرگان - پي گرفت. فعاليت هاي او، بار ديگر منجر به دستگيري وي شد و سحابي باز هم مسووليت انتشار روزنامه را پذيرفت.
فعاليت هاي سياسي - اجتماعي مهندس عزت الله سحابي از ارديبهشت 1340 و به دنبال تاسيس نهضت آزادي ايران، با نام اين جمعيت پيوند مي خورد. او در کنار پدرش، آيت الله طالقاني، مهندس بازرگان و ديگر همفکران، به عنوان عضو شوراي مرکزي جمعيت فعال مي شود. چهار ماه از فعاليت نهضت آزادي نگذشته بود که اين افراد، جملگي دستگير مي شوند.
در اوج مبارزات انقلابي، سحابي به عضويت شوراي انقلاب درمي آيد، و پس از پيروزي انقلاب، از سوي مردم تهران به عنوان نماينده مجلس خبرگان قانون اساسي انتخاب مي شود. او همچنين به عنوان رئيس سازمان برنامه و بودجه در کنار دولت موقت فعاليت هاي خود را پي مي گيرد؛ و سپس به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس شورا تا سال 1363 فعاليت هاي سياسي - اجتماعي خود را ادامه مي دهد...
او در قسمتی از آخرین دست نوشته های خود در فروردین سال پیش،ضمن نگرانی از وضعیت موجود اینگونه نوشته بود:


درد این دختران و پسرانم را به کجا ببرم؟...ای خدای بزرگ،‌ای تغییر دهنده قلب‌ها و فکر‌ها، یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان.
از رنج نامه ی مهندس سحابی خطاب به حاکمان جمهوری اسلامی- 21 فروردین 1389

 اکنون او از بین ما رفت ، کسی که عمرش به جهاد در راه عقیده گذراند.
روحش شاد

۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه

تو نمي دانی نگاه بي مژه محكوم يك اطمينان وقتي كه در چشم حاكم يك هراس خيره می شود چه دريائی ست!


از قول شاملو به دیکتاتور باید گفت:
تو نمي دانی نگاه بي مژه محكوم يك اطمينان
وقتي كه در چشم حاكم يك هراس خيره می شود
چه دريائی ست!
تو نمي دانی مردن
وقتي كه انسان مرگ را شكست داده است
چه زندگی ست!
تو نمي دانی زندگی چيست، فتح چيست...

۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

تجمع کارگران نساجی ، این بار مقابل استانداری مازندران


در تجمع اعتراض آمیزی کارگران نساجی مازندران در مقابل استانداری ،این کارگران زحمتکش ضمن ابراز نگرانی از وضعیت اقتصادی خود وخانواده، خواهان پیگیری وجدیت استانداری در برخورد با کسانی شدند که تا کنون علیرغم وعده ها به تعهدات خود عمل ننموده اند.
آخرین بار طبق قراری که با فرماندار قائمشهر انجام پذیرفت کارفرما متعهد شده بود با پرداخت حقوق بصورت ماهانه وهردوماه یکبار نیز با پرداخت معوقات ،بدهی به کارگران را به صفر برساند ولی متاسفانه تا کنون این وعده عملی نشده و کارگران نساجی حقوق آذر،دی،بهمن،اسفندوپاداش سال ۸۸ و ۸۹ وحقوق فروردین واردیبهشت ودوسال بن کارگری را نیز دریافت نکرده اند وعلیرغم کشمکش ها کارفرما معتقد است که این تعداد از کارگران باید در لیست بیمه بیکاری قرار بگیرند واین راه حلی که از سوی کارفرما پیشنهاد میدهد نوعی قانون گریزی وشانه زیر تعهدات خالی کردن است.
در این تجمع ابراهیمی معاون سیاسی استانداری مازندران با حضور درجمع کارگران معترض با ابراز همدردی واشراف به مشکلات کارگران نساجی مازندران گفت:انصافا حقوق نگرفتن  ده ماه وادامه زندگی عادی کاری بس مشکل ودشوار است و هم چنین اضافه کرد که باید تکلیف کار کارگران نساجی هرچه زودتر مشخص گردد.این اظهارات در حالی صورت میگرفت که در روز 30 اردیبهشت امسال هم كارگران نساجي مازندران، به دليل عدم دريافت حقوق چندين ماهه خود   در مقابل فرمانداري قائمشهر و همچنین در یک ماه گذشته دو بار درمقابل دفتر اكبري نماينده مردم قائمشهر ،سوادكوه ،جويبار وكياكلا تجمعی مشابه برگزار کرده بودند.کارگران تا به حال با وجود این تجمعات ،به نتیجه ی دلخواه دست پیدا نکرده و  کسی پاسخگو این عزیزان نبوده است و صرفا به قول مساعدت بسنده شده است.

۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

وداع مردم با تو درس عبرتیست برای یزیدیان زمان( تشییع پیکر ناصر حجازی، چهارشنبه از ورزشگاه آزادی تا بهشت زهرا)


محبوبیت فوق‌العاده ناصر حجازی درس عبرتیست برای یزیدیان زمان ،محبوبیت اسطوره باعث شده برای اولین بار یک مراسم تشییع جنازه در ورزشگاه آزادی برگزار شود.
به گزارش سایت های خبری، مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی پس فردا برگزار می‌شود. خانواده ناصر حجازی سرانجام تصمیم قطعی خود را در مورد روز برگزاری مراسم تشییع پیکر اسطوره گرفتند.
قرار است پس فردا چهارشنبه، پیکر ناصر حجازی ساعت 8 صبح از ورزشگاه آزادی به سمت بهشت زهرا قطعه نام آوران برگزار می شود. خانواده این عزیز از تمامی مردم دعوت کرده اند برای شادی روح ناصر حجازی در این مراسم شرکت کنند.
این برای اولین بار است که مراسم تشییع پیکر یکی از فوتبالی‌ها در ورزشگاه آزادی برگزار می‌شود. پیش از این همیشه چنین مراسم‌هایی در ورزشگاه شیرودی برگزار می‌شد اما محبوبیت زیاد ناصر حجازی باعث شده مراسم تشییع پیکر او را در ورزشگاه آزادی برگزار کنند که ظرفیت بیشتری دارد.

۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

بیانیه جوانان احزاب اصلاح طلب : با آزادی رهبران سبزمان، فضایی برای بخشش ظلم هایی که در حق مردم نثار شده فراهم آورید


در آستانه دوم خرداد، جمعی از جوانان اصلاح‌طلب در ديداری صميمانه با سيد محمد خاتمی به طرح ديدگاه‌های خود پرداختند. جوانان احزاب اصلاح طلب پس از اين ديدار بيانيه ای به مناسبت فرا رسيدن دوم خرداد منتشر کرده اند.

متن کامل اين بيانيه که به شرح ذيل است:

به نام خداوند بخشنده مهربان

پيروزی ما آن چيزی نيست که در آن کسی شکست بخورد. همه بايد با هم کامياب شويم، اگرچه برخی مژده اين کاميابی را ديرتر درک کنند

ميرحسين موسوی

امروز دوم خرداد ۱۳۹۰ است.  ۱۴ سال می گذرد از يکی از نقطه های درخشان حضور مردم برای تعيين سرنوشتشان، يکی از نقطه های درخشا ن تاربخ  که در آن مردم باور کردند می توانند در کنار هم برای تغيير بايستند، باور کردند که می توانند برای ساختن جامعه ای که در آن انسان کرامت دارد، حق دارد، احترام دارد، اختيار دارد و آزادی و استقلال دارد، بايستند. ۱۴ سال گذشت از آن روزی که خاتمی عزيز به يادمان آورد که دوباره برای خواست تاريخيمان بپا خيزيم و در کنار آن شعار زنده باد مخالف من را  مکرر به گوشمان خواند. ما دوباره تصميم گرفتيم که برای تحقق خواسته هايمان صندوق های رای را انتخاب کنيم.

همچنين ۱۴ سال می گذرد از آن روزهايی که ما بار ديگر اشتباه تاريخيمان را تکرار کرديم، ما قدرت را بدست منتخبين خود سپرديم و به خانه هايمان برگشتيم، ما منتخبين خود را صاحبان قدرت و صاحبان بهترين تشخيص ها دانستيم و به خانه هايمان رفتيم و دوباره تماشاچيانی شديم که منتخبانمان را بازيگر عرصه سياست و فرهنگ و اقتصاد و.... می دانستيم و تنها به تشويق و توبيخ آنها پرداختيم، هرگز احساس نکرديم که ما نيز می توانيم بازيگران اين عرصه باشيم، احساس نکرديم که ما نيز بايد به ميدان برويم و در کنار نمايندگانمان مطالباتمان را طلب کنيم، و به تدريج فاصله بين ما و نمايندگانمان بيشتر شد، و حرف هم را کمتر شنيديم و بيشتر قضاوت کرديم. و فاصله ها بيشتر و بيشتر و تحمل مخالف کمتر و کمتر شد.

در انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بار ديگر با همه وجود اين ضرورت را دريافتيم که بايد بياييم و بايستيم بر همان عهد ديرينمان، بار ديگر احساس کرديم که کرامتمان در دست آنان که حرمتی برای انسانيت و اخلاق و آزادی قائل نيستند پايمال می شود. بار ديگر احساس کرديم سرمايه های معنوی و مادی و انسانی کشورمان در مسير نابودی و فنا قرار گرفته است. بار ديگر برخواستيم و اين بار ياد گرفته بوديم که بايد خودمان بازی گر باشيم و بايستيم و حقمان را مطالبه کنيم؛ ياد گرفته بوديم که قهرمان نمی خواهيم و هر کداممان می تواينم در قامت يک رهبر و يک قهرمان برای رسيدن به آرمانمان بايستيم ، ياد گرفته بوديم که بايد همديگر را بيشتر و بهتر تحمل کنيم.

ما معتقديم که انسان ها فارق از قوميت و مذهب و عقيده و جايگاه اجتماعی حقوق پايه ای و  برابر دارند و با هيچ بهانه و تو جيهی نمی توان آن را نقض کرد. ما همچنان پايفشاری می کنيم که تعيين سرنوشت عمومی، حق تک تک افراد است و يکی از راه های تحقق اين خواسته انتخابات آزاد و رقابتی است. ما همچنان معتقديم که شهروندان در انتخاب سبک زندگيشان آزادند و حکومت مجاز به دخالت در آن نيست. ما همچنان معتقديم که مردم ايران شايستگی و امکان زندگی مرفه، عادلانه و شرافتنمد را دارند و با همين امکانات فعلی می توان به اين خواسته ها رسيد. ما همچنان معتقديم که حرکت برای تغيير يک حرکت پيوسته و در ادامه حرکت های صد و پنجاه سال گذشته همچون مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و ۱۵ خرداد ۱۳۴۲است.

ما راه رسيدن به اين خواسته ها را روش های مدنی و حرکت های مسالمت آميز و خالی از خشونت می دانيم، ما راه رسيدن به اين خواسته ها را بالا بردن سطح آگاهی جامعه می دانيم تاهمه با هم برای رسيدن به حقوقمان تلاش کنيم، و برای همين هست که ما هنوز اصلاح طلبيم. ما اصلاح طلبيم چرا که ما به دنبال آينده ای هستيم که در آن همان کسی که  خواهر و برادرمان را در خيابان ها کتک زده است، سعادتمندتر، معنوی تر، سالم تر و زيباتر از امروز زندگی کند.

آری ما همچنان اصلاح طلبيم، منش ما منش اصلاح طلبانه است نه از اين رو که ظرفيت اصلاح پذيری را بالا می دانيم که برعکس هر روز اقتدار گرايان درهای پيش روی اصلاحات را بيشتر و بيشتر می بندد، ما از اين رو اصلاح طلبيم که  باور داريم که منش اصلا ح طلبی ما آگاهی را بالا می برد، و آگاهی جمعی ما و خرد جمعی ما بی شک راه گشودن درهای بسته ی مقابل خواسته هايمان را خواهد يافت . ما با  صبر و استقامت و اميد به اين راه ادامه می دهيم.

ملت بزرگوار ايران در دوره های مختلف نشان داده است که برای رسيدن به آزادی و کرامت و عزت حاضر به گذشت است. اين بار نيز ملت می تواند بخاطر رسيدن به مطالبات برحقش ظلم هايی که بر او رفته است را ببخشد، هرچند که اين ظلم ها را فراموش نخواهد کرد، همانگونه که مادر سهراب اعرابی بزرگمنشانه اعلام کرد که از خون فرزند شهيدش می گذرد اگر که زندانيان سياسی آزاد شوند، چرا که فرزندان ايران به زندان افتادند و به شهادت رسيدند و آسيب های جبران ناپذير ديده اند تنها برای کرامت انسانی و رسيدن به مطالبات بر حقشان.

در همين راستا ما با وجود اينکه در طول اين دو سال هيچ حرکت مثبتی در جهت برون رفت از اين فضای اختناق از مجموعه حاکميت نديده ايم، اما باز از اين مجموعه می خواهيم که برای ايجاد اعتماد و باور در دل های مردم خرداد را سرآغازی برای تغيير و اصلاح کشور قرار دهيد. برای اين کار در نخستين گام رهبران سبزمان ميرحسين موسوی، زهرا رهنورد، مهدی کروبی و همه زندانيان سياسی را آزاد کنيد، در اين صورت شايد نخستين گام در جهت ايجاد اعتماد و باور به وجود اراده ای در حاکميت برای به رسميت شناختن حق مردم و بازگرداندن قدرت به صاحبان اصلی آن يعنی مردم بوجود بيايد و فضايی برای بخشش ظلم هايی که در حق مردم شده و شهيدانی که نثار کرده اند و لطمه های روحی و جسمی و عاطفی که به زندگی مردم وارد آمده است بوجود آيد.
ما جوانان احزاب اصلاح طلب دوم خرداد را به عنوان يکی از نقطه های پرفروغ تاريخ ايستادگی مردم ايران پاس می داريم و همچنين سوم خرداد حماسه حضور و ايثار مردم در دفاع از خاک پاک کشور و در دفاع از استقلال و امنيت کشور را پاس می داريم و اين دو حماسه حضور را تبريک می گوييم.

جوانان احزاب اصلاح طلب
دوم خرداد ۱۳۹۰     

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

ترانه تلخ...آهنگی از آریا آرام نژاد (از زبان مردم و وضعیت اقتصادی ویرانگر امروز)

جديدترين ترانه آريا آرام نژاد (هنرمند اهل بابل) خواننده حامی جنبش سبز که با ترانه « علی برخيز » پس از عاشورای خونين ۸۸ ، توسط ماموران امنيتی بازداشت شده بود، به نام « ترانه تلخ » منتشر شده است. در اين ترانه آريا آرام نژاد سعی کرده است شعارهای عوام فريبانه رئيس دولت کودتا که وعده آسان تر شدن زندگی معشيتی را داده بود، به چالش بکشد.
این شعر از زبان مردم روستا و جامعه کارگری که با سياست های ويرانگر اقتصادی دولت در فقر دست و پا ميزنند، و بصورت زیبایی به واکاوی بعضی از وعده های پوپولیستی دولت کودتا پرداخته است.

فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران خواهان آزادی بی قید و شرط اشکان ذهابیان شدند


با‌گذشت بیست روز از بازداشت غیرقانونی اشکان ذهابیان توسط اداره اطلاعات ساری، خانواده این فعال دانشجویی همچنان اخبار دقیقی از شرایط روحی و جسمی وی در دست ندارند.
به گزارش دانشجونیوز ، در ماه های اخیر نهادهای امنیتی استان مازندران چندین بار با هجوم به منزل پدری اشکان ذهابیان و با اعمال انواع فشارهای روحی بر این خانواده، به صورتی غیرقانونی و بدون در دست داشتن حکم، خواهان بازداشت این عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت شدند. در حالیکه نهادهای امنیتی علت هجمه بر این خانواده و چندین بار مراجعه به منزل شخصی شان را اجرای حکم اشکان ذهابیان اعلام می کردند اما پس از اینکه این عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت برای اجرای حکم، خود را معرفی کرد، وی به جای انتقال به زندان، بصورت غیرقانونی توسط اداره ی اطلاعات شهرستان ساری بازداشت شد و همچنان در بازداشتگاه اطلاعات بسر می برد.
با ادامه وضعیت نگران کننده اشکان ذهبیان، جمعی از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه مازندران روز گذشته، جمعه ۳۰  اردیبهشت، در منزل پدری این فعال دانشجویی حضور یافته و با خانواده وی دیدار و گفتگو کردند.

در این دیدار چند ساعته مادر اشکان ذهابیان با ابراز نگرانی نسبت به وضعیت سلامتی فرزندش خاطر نشان کرد:"از روزی که اشکان را برده اند شدیدا بیمار شدم و در همان روز اول اعضای خانواده مرا به بیمارستان منتقل کردند و حتی در بیمارستان نیز لحظه ای نبود که یاد اشکان از ذهنم خارج شود و در این چند روزی که به خانه منتقل شده ام هر لحظه منتظرم پسرم به خانه بازگردد و با هر زنگ خانه یا تلفن قلبم به تپش می افتد.." وی در بخش دیگری از سخنانش می افزاید: "من اشکان را بزرگ کرده ام و می دانم هیچ گاه کار خلافی از او سر نمی زند و نمی دانم دلیل این که بدون این که دلیل یا اتهامی را برای بازداشتش مطرح کنند، همچنان او را نگه داشته اند و حتی اجازه ی یک ملاقات چند دقیقه ای را نیز به ما نمی دهند چیست؟"  در بخش دیگری از صحبت های ایشان آمده است: "من در تمام این مدت تنها یک بار با پسرم آن هم بسیار کوتاه صحبت کردم و واقعا نگران فرزندم هستم.."

پدر اشکان ذهابیان نیز به ذکر خاطراتی از دوران پیش از انقلاب و مبارزاتی که با رژیم شاه انجام داده بود،پرداخت و از این که پس از سه دهه از آن روزها اکنون نظام بعد از انقلاب فرزندش را بازداشت نموده ابراز تاسف کرد. وی همچنین با تشکر از حضور فعالین دانشجویی در کنار خانواده اش تاکید کرد: "در تمام این سال ها به اشکال مختلف خانواده ی ما تحت فشار قرار گرفته، از حکم محرومیت از تحصیل اشکان در ماه های قبل از انتخابات تا شروع بازداشت هایش از بیست و شش خرداد ٨٨ باعث شده من و خانواده ام فشارهای زیادی را متحمل شویم و  این مسائل تشدید مشکل قلبی ام را بهمراه داشته است" آقای ذهابیان در بخش دیگری از سخنانشان گفتند: "مسوولین بارها به من گفتند به پسرت بگو درسش را بخواند و کاری به سیاست نداشته باشد اما در حالی که تنها یک ترم از تحصیلش باقی مانده بود او را از دانشگاه اخراج نموده و ضربه ی دیگری بر این خانواده وارد نمودند."

در ادامه ی این دیدار چند ساعته سیاوش رضائیان از فعالین دانشگاه مازندران مقاومت خانواده ذهابیان را ستوده و خاطرنشان کرد: "متاسفانه مسوولین استان، پس از خیل فشارهایی که در سالیان اخیر بر فعالین مستقل دانشجویی وارد نموده اند، هنوز به این قضیه پی نبرده اند که این بازداشت ها نه تنها مانعی بر پویایی جنبش دانشجویی نخواهد بود بلکه انگیزه ی فعالین دانشجویی را بالا برده و آن ها را به استقامت بر سر مطالباتشان تشویق می کند." در بخش پایانی سخنان این فعال دانشجویی آمده است: "ما تردیدی نداریم که به زودی آزادی اشکان را جشن خواهیم گرفت.."
میلاد حسینی کشتان عضو انجمن اسلامی دانشگاه مازندران نیز ضمن ابراز همدردی با خانواده ی ذهابیان گفت: "من به نمایندگی از دوستان اشکان به شما اطمینان می دهم که تا مشخص شدن کامل وضعیت اشکان و اولین ملاقاتش با شما از پیگری وضعیتش  دست بر نمی داریم." وی به ذکر خاطراتی از اشکان ذهابیان نیز پرداخت.

در پایان این دیدار فعالین دانشگاه مازندران خواهان آزادی بی قید و شرط اشکان ذهابیان شده و به حاکمیت ایران در خصوص ادامه ی این برخوردهای امنیتی با دانشجویان و اساتید هشدار دادند.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

با وعده ما را سرگردان کرده اند (تجمع اعتراضی کارگران نساجی مازندران)


كارگران نساجي مازندران  صبح  پنجشنبه 30 اردیبهشت 90 به دليل عدم دريافت حقوق چندين ماهه خود درمقابل فرمانداري قائمشهر تجمع نمودند.
به گزارش ايلنا،كارگران، مسير محل كارخانه تا فرمانداري را پياده طي نمودند و در اعتراضي آرام با در ددست داشتن پلاكاردو پارچه خواستار مطالبات حقوق معوقه خود شدند.
چند تن از كارگران هم در گفتگويي با خبرنگار ايلنا گفتند :هيچ مقام ومسئولي تاكنون جواب قانع كننده اي به ما نداده است وما قرباني سياسي بازي ورفع تكليف كساني قرار گرفته ايم كه با وعده ما را سرگردان نموده اند.
نساجي مازندران يكي از كارخانه‌هاي بزرگ نساجي در كشور به شمار مي‌رود به دلايل سوء مديريت و عدم عوامل اقتصادي در طي 20 سال گذشته دچار بحران شده است.
براساس مصوبه سفر نخست هيئت دولت به استان مازندران مقرر شد اين واحدهاي نساجي بازسازي و احيا شوند.
اين تجمع اعتراض آميز دیروز در حالي صورت گرفت كه كارگران طي يك ماه گذشته دو بار درمقابل دفتر اكبري نماينده مردم قائمشهر ،سوادكوه ،جويبار وكياكلا تجمع نموده بودند.
اين واحد توليدي يكي از شركت هاي با سابقه نساجي كشور است كه طي سال هاي گذشته با داشتن 7 هزار نيرو و 50 نمايندگي فروش نقش مهمي در صادرات پارچه داشته است.

پخش شبنامه در بابل با محوریت وضعیت بد زندان ها و اختلافات اخیر بین خامنه ای و احمدی نژاد

جوانان حامی جنیش سبز دربابل  برای بار دوم در چند روز اخیر اقدام به پخش شبنامه در سطح شهرستان بابل کرده اند.
متن این شب نامه ها با محوریت وضعیت بد زندان ها و اختلافات اخیر بین خامنه ای و احمدی نژاد بوده است.
همگی اکنون در یافته ایم که اصلی ترین وظیفه ی ما آگاهی بخشی به مردم بوده و این اطلاع رسانی ها در جهت افزایش سطح آگاهی مردم ، پاشنه آشیل هر دیکتاتوری در طول تاریخ از جمله دیکتاتوری حاکم است.سرسپردگان دیکتاتور بدانند،با زندان ،ارعاب ، تبعید و شکنجه نه تنها صدای حق گوی ما خفه نشده و نخواهد شد، بلکه تجربه تاریخی نشان داده است که تکثیر شده و هر آن که موقعیتی حاصل شده،متحد شده و لرزه بر اندام دیکتاتوری حاکم انداخته ایم.
با درود به ضیا نبوی و اشکان ذهابیان و دیگر اسرای جنبش آزادی خواهانه ملت ایران  


۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

وضعيت نگران كننده اشكان ذهابيان

به گزارش تحول سبز،اشکان ذهابیان عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت که چندی پیش نیز بر اثر فشار و تهدیدات مامورین امنیتی خود را به مراجع قضایی معرفی کرده و به بازداشتگاه اداره اطلاعات ساری منتقل شده بود،اینک نزدیکان وی از وضعیت بسیار نگران کننده شرایط جسمی او خبر می دهند.
بر اساس اخبار موثق و پیگیری های صورت گرفته این فعال سیاسی و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت در شرایط بسیار ناگواری از نظر جسمی و روحی به سر می برد که حاصل تحمل شکنجه ها ی جسمی و روحی و فشار های وارده از سوی مامورین وزارت اطلاعات می باشد.
بنا بر گفتگویی که با یکی از نزدیکان اشکان ذهابیان صورت گرفته است، مامورین امنیتی ساری طی این مدت او را تحت بازجویی های شدید و شکنجه های روحی و جسمی به جهت گرفتن اعترافاتی بر میل و سلیقه خودشان قرار داده اند. 
آنچه که موجب تشدید نگرانی خانواده وی شده است عدم پاسخگویی از سوی مامورین وزارت اطلاعات نسبت به شرایط وی می باشد.
بر اساس نتایج حاصل از پیگیری های به عمل آمده در این زمینه،  اشکان ذهابیان که به جهت وخامت حال خود که بر اثر شکنجه های شدید و مورد ضرب و شتم قرار گرفتن از سوی مامورین وزارت اطلاعات صورت گرفته در شرایط بسیار نگران کننده ای به سر میبرد.

گفتنی ست، این عضو دفتر تحکیم وحدت به علت فعالیت های دانشجویی ابتدا در سال ۸۷ به مدت یک ترم از تحصیل محروم شد و تنها ۴ روز پس از انتخابات توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. در حین دستگیری توسط نیروهای لباس شخصی موسوم به انصارحزب الله به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
وی در حوادث ۱۳ آبان (روز دانش آموز) سال ۸۸ نیز به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به واسطه تشکیل انجمن های اسلامی شمال کشور برای بار دوم بازداشت شد. در آن زمان دادگاه انقلاب شهرستان بابل او را به طور غیابی به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم کرد.
در بهمن ماه سال ۸۸ در حالیکه همچنان در تعلیق از تحصیل به سر می برد، سرانجام بنا به نظر وزارت اطلاعات از تحصیل محروم و در نهایت در حالیکه ۱۰۹ واحد را گذرانده و تنها ۲۴ واحد (معادل یک ترم) از تحصیلش باقی مانده بود از دانشگاه اخراج شد.‬‏

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه

تداوم يك هفته بازداشت غيرقانونی اشكان ذهابيان در بازداشتگاه اطلاعات شهر ساری


اشكان ذهابيان دانشجوی محروم از تحصيل همچنان در بازداشتگاه اطلاعات شهر ساری نگهداری ميشود.او يك هفته پیش دستگیر و به بازداشتگاه منتقل و از آن زمان تا به حال در سلول انفرادیست.

اين فعال دانشجويی در روز گذشته طی يك تماس تلفنی بسيار كوتاه با خانواده اش از ادامه نگهداری غيرقانونی اش در بازداشتگاه اطلاعات ساری خبر داده است.

او هفته ی گذشته در پی فشارهای دستگاه های امنيتی به خانواده اش ،برای گذراندن محکومیت خود،داوطلبانه به زندان مراجعه كرده بود و پس از مراجعه دستگیر و به بازداشتگاه. اطلاعات شهر ساری منتقل شد.

قبل ار دستگیری هم  ماموران امنیتی ، با اعمال مداوم آزار و اذیت خانواده، تهدید به ضبط وثیقه و درنهایت اعلام اینکه برای دستگیری وی حکم تیر خواهند گرفت شرایطی را به وجود آوردند که مادر وی تحت فشارهای به عمل آمده به بیمارستان منتقل شد و بیماری قلبی پدرش تشدید یافت.

 

۳۲ 'امام زاده جدید' در مازندران کشف شد !


سیف الله سهرابی مدیر کل اوقاف و امورخیریه استان مازندران، در مصا حبه با خبر گزاری مهر گفته است ،با شناسایی ۳۲ "امامزاده جدید"، تعداد امامزاده های این استان به ۱۰۶۲ رسیده است.
او همچنین افزود که مازندران هم اکنون از نظر تعداد امام زاده ها در کشور در جایگاه دوم،پس  استان گیلان قرار دارد.
سیف الله سهرابی همچنین از تهیه "طرح جامع" برای مقابر ۲۷ "امامزاده شاخص" مازندران خبر داده و گفته است: "طرح جامع شامل توسعه و ایجاد فضاهای موجود نظیر توسعه و ایجاد فضاهای صحن و سرا و شبستان امامزاده، مجموعه های فرهنگی و ورزشی، زائرسرا، هتل، بازارچه، موزه و فضاهای آموزشی و مجموعه های خدماتی و درمانی است."

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه

دبير اجرايي خانه كارگر استان مازندران: امنيت شغلي به كمتر از 10روز كاهش يافته‌است

به گزارش خبرگزاری کار ایران ،نصراله دريابيگي دبيراجرايي خانه كارگر مازندران اعلام کرد امنيت شغلي به كمتر از 10روز كاهش يافته‌است! او ضمن انتقاد از نحوه واگذاری کارخانه‌ها به بخش خصوصیدر شرايطي هفته كارگر در مازندران به پايان رسيد كه كارگران در غالب تجمعات وديدار با مسئولين استان عمده مطالبات خود را مطرح نمودند . 
دريابيگي عمده مشكلات كارگران را واگذاري كارخانجات به بخش خصوصي ،پائين بودن دستمزد كارگران ونداشتن قدرت خريد اين قشر،جلوگيري از واردات و ورود كالاهاي قاچاق ذكر كرد و افزود: در اين واگذاري‌ها كه بايد نظارت و مديريت توانمند همراه باشد تا به رهاسازي منج و تعبير نشود.
وي با اشاره به اينكه دراجراي اصل 44 قانون اساسي بايد زمينه‌هاي قانوني حمايتي آن نيز درنظر گرفته شود، تصريح كرد: اجراي قوانين بايد براي كارگران امنيت شغلي به همراه داشته باشد.
دريابيگي با اعلام اينكه حمايت از توليد ملي دراجراي اصل 44 قانون اساسي بايد لحاظ شود، افزود: اين نوع خصوصي‌سازي بايد با ابزارهاي حمايتي همراه باشد نه با رها‌سازي و بي‌بند و باري اقتصادي.
به گفته وي زماني مي‌توانيم اين اصل را به خوبي محقق كنيم كه همه دستگاه‌هاي اجرايي از اين قانون حمايت كنند.
وي با بيان اينكه اولين موضوع دراجراي اين اصل بايد حمايت از نيروي كارآمد باشد، خاطرنشان كرد: در اجراي قانون بايد اخراج و ناامني جامعه كارگري حذف شود تا با شكست مواجه نشود.
دریابیگی با انتقاد از نحوه واگذاری کارخانه‌ها افزود: آنچه اکنون در واگذاری کارخانه‌ها به بخش خصوصی صورت گرفته و می‌گیرد، چیزی جز رهاسازی بی‌محابا و واگذاری از این دست به آن دست نبوده است.
دبيراجرايي خانه كارگر استان مازندران خصوصي‌سازي در ايران را به نفع كشورندانست و يادآور شد: اين روند از نظر اقتصادي نيز به سيستم اقتصادي كشور لطمه وارد كرده و بهره‌وري را كاهش داده است.
وي با اعلام اينكه اكنون در كشور امنيت شغلي به كمتر از 10روز كاهش يافته‌است، يادآور شد: كارگران قراردادي نيازمند يك تشكل صنفي با حضور خودشان هستند.
دريابيگي با اشاره به اينكه 85 درصد نيروي كار مازندران در قالب قراردادهاي موقت كار مي‌كنند، اظهار داشت: اغلب اين افراد كارگران جواني هستند كه حقوق قانوني دريافت نمي‌كنند و امنيت شغلي نيز ندارند.
وي با بيان اينكه بعضي مواقع نزديك به 50 درصد اين كارگران نيز زير ‌پوشش بيمه تامين اجتماعي نيستند، افزود: وضعيت اين افراد در واحدهاي توليدي و صنعتي، خدماتي و كشاورزي استان نگران كننده است.
وی قانون کار را یکی از اسناد مهم نظام برای حمایت از حقوق نیروی کار دانست و افزود: متاسفانه از ظرفیت‌های این قانون به طورکامل استفاده نمی‌شود.
دریابیگی اظهار داشت: همواره در دولت‌های گذشته و کنونی بحث جامع و کامل نبودن قانون کار مطرح بوده است، در حالی‌که این مسائل تنها به نفع سرمایه‌داری عنوان می‌شود.
وی با اشاره به اینکه بخش سرمایه‌داری کشورمشکلات اقتصادی، صنعتی و تولیدی، موانع موجود درتسهیلات بانکی و صادرات و واردات را مربوط به قانون کارمی‌دانند، تصریح کرد: دولت‌ به دلیل عدم تنظیم مشکلات اقتصادی و معیشتی به‌ویژه کاهش نرخ بیکاری همواره نیازمند سرمایه‌گذاری و ایجاد اشتغال بخش خصوصی است.
وی با تاکید بر اصلاح درجهت بهترشدن قانون کار اظهارداشت: اصلاح قانون کارنباید برای قشری خاص که به عنوان سرمایه‌دار همیشه مورد توجه دولت‌ها بوده‌اند به صورت یک طرفه انجام شود بلکه نفع طرفین باید درنظرگرفته شود.
دریابیگی گفت: اجرای یک ظرفیت ۵۰ درصدی از قانون کار درجامعه معقول بوده و نتیجه مطلوبی را برای کارگر و کارفرما به دنبال دارد.
وی افزود: از دولت دهم انتظار می‌رود با حضور و مشورت شرکای قانونی از جمله کارفرما، کارگر و در قالب سه‌جانبه‌گرایی اقدام به اصلاح قانون کند.

وی در قسمت های پایانی صحبت های خود،افزود: همچنان که بارها تاکید شده، قانون کار مانعی سر راه تولید نیست بلکه موانع اقتصادی و سیاسی بسیاری سر راه تولید و صنعت کشور وجود دارد که دولتمردان نمی‌خواهند و یا قدرت آن را ندارند که آنها را از سر راه تولیدات داخلی بردارند. 

نامه ی تکان دهنده ی مهدی محمودیان (افشاگر کهریزک) در مورد تجاوز،لواط و شرایط غیر انسانی زندان رجایی شهر کرج


متن کامل نامه تکان دهنده و افشاگرانه مهدی مهمودیان به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اوالئک
هم المفلحون (آل عمران ایه 104)
حضرت آیت الله خامنه ای
اولین و آخرین نامه ای که به شما نوشتم به تابستان سال 1386 بر میگردد که به عنوان یک شهروند و یک روزنامه نگار ، گزارشی از برخوردهای غیر انسانی و جنایت بار نیروهای انتظامی با افرادی که اوباش و اراذل نامیده شده بودند و در خیابان ها بازداشت و به بازداشتگاه کهریزک منتقل شده بودند را خدمتتان عرض کردم. در آن نامه از ضرب و شتم ها ، فحاشی ها ، هتک حرمتها ، شکنجه های روحی و جسمی و جنسی برخی از نیروهای انتظامی نسبت به جوانانی که غالبا 20 تا 30 ساله بودند و از فرزندان جوان این مرز و بوم به شمار میرفتند گزارش داده بودم،از دهها نفری که در زمان نگهداری این افراد در کهریزک کشته شده بودند ، از رفتارهای زشت و نامناسب و غیر انسانی دادستان وقت با خانواده هایشان ، نوشته بودم ،از مجبور کردن زندانیان به برهنه شدن و کابل زدن بر بدن یکدیگر ، از جادادن بیش از 40 نفر در یک کانتینر 30 متر مربعی به مدت چندین هفته ، از شکستن دست و پاهای زندانیان و
از کابل زدن بر بدنهای خیس زندانیان در حضور مرد هلی کوپتر نشین در سحرگاهان و ...
اما دریغ از هرگونه پاسخ و عکس العملی ، نتیجه آن شد که در سال 88 فرزند یکی از یاران نزدیکتان (فرزند آقای دکتر روح الامینی) به همراه چندین جوان عزیز دیگر که در آن شکنجه گاه به شهادت رسیدند ، تازه یادتان افتاد که باید دستور تعطیلی آن بازداشتگاه را صادر فرمایید.
والبته در روزهایی که در سال 88 در انفرادی بسر می بردم ، بازجوها و نگهبانان به خوبی از خجالت آن گزارشها درآمدند و جناب قاضی نیز چندین سال زندان را بخاطر افشاء مسایل مربوط به کهریزک به من تحمیل نمود.
با این حال براساس آموزه های دینی ،اخلاقی و انسانی خود آموخته ام که در یک جامعه انسانی همه آحاد مردم نسبت به یکدیگر وظایفی دارند و در صدر آن وظایف، اشاعه امر به معروف و نهی از منکر است و از آنجایی که هنوز کمی امیدواری برای اصلاح امور در من وجود دارد و خوش بینانه فکر میکنم و یا لااقل امیدوارم که گزارش قبلی من را حضرتعالی ندیده باشید و یا نگذاشتند به دست شما برسد بر آن شدم گزارشی از وضعیت شکنجه و رفتارهای وحشیانه نیروهای امنیتی با زندانیان سیاسی و همینطور وضعیت اسفبار زندانیانی که در 11 ماه اخیر حداقل در سه زندان و یک بازداشتگاه ) با پوست و گوشت خود احساس کرده ام را برای شما بگویم ، تا شاید اینبار قبل از آنکه فردی از نزدیکانتان را از دست بدهید ، دستور رسیدگی به این اوضاع را صادر کنید ، با آنکه میدانم بعد از گفتن و انتشار این گزارش احتمالا چندین سال دیگر نیز به محکومیتم اضافه خواهد شد و احتمالا دوباره به انفرادی منتقل و مورد ضرب و جرح بازجویان و برخی نگهبانان قرار خواهم گرفت ، حضرتعالی را بدلیل خیرخواهی که معنای .......(ص 5)........ در (( النصیحه الائمه المسلمین )) تجلی یافته است مخاطب قرار می دهم و این نامه را با امید به پیگیری و اجرای قسط و داد و نه فقط در برخورد با زندانیانی چون ما که با جرائم و بزه های گوناگون و متنوع در زندان به سر برده و امید به جاری شدن عدالت دارند نگاشته ام. زندانیانی که در مسیر بازجویی ها و دادرسی ها و حتی پس از صدور احکام در زندانها مورد انواع آزارها و شکنجه های جسمی و روحی و جنسی و انواع و اقسام فشارهای غیر انسانی ، چه از طرف زندانبانان و چه از طرف دیگر زندانیان قرار می گیرند و متاسفانه با توجه به سیستم و نوع مناسبات دستگاه قضا در زندان ، هیچ فریادرسی نمی یابند و شرم آور اینکه تمام این مظالم نه در زندانهای شرق و غرب که در جمهوری اسلامی که مدعی نیابت امام زمان را برای حکومت دارد ، در جریان است، در حکومتی که مسئولینش هر روز دم از مدیریت جهان می زنند و از حقوق بشر و حقوق انسانی در دیگر کشورها انتقاد می کنند. لذا همگی وظیفه داریم نا حداقل دامن اسلام را از این همه فجایع و جنایات پاک کنیم و این وظیفه قاعدتا با توجه به مسئولیتی که به هر دلیل سیاسی و شرعی بر دوش حضرتعالی به عنوان حاکم نظام مدعی اسلامی و به عنوان کسی که خود را نایب امام زمان می خواند گذاشته شده است بیشتر سنگینی میکند ، به امید اینکه قبل از آنکه خیلی دیر شود و با از دست دادن نزدیکانتان متوجه شوید که جوانان این مرز و بوم در زندانها  چه می کشند
این گزارش را تقدیم حضور تان می کنم:
1-   وضعیت زندانهای کچوئی ، رجایی شهر و اوین:
الف : مواد مخدر و اعتیاد: در این سه زندان و بندهایی که در آن حضور داشتم
،مواد مخدر به راحتی و بدون هیچ مشکلی و به هر میزان که اراده می شد وجود داشته و دارد ، در حالیکه برای ورود یک دست لباس در زندان اوین می بایست 6 ماه صبر کرد و در زندان رجایی شهر می بایست چند هفته نامه نگاری کرد و موافقت چندین مدیر و رییس را گرفت، اما مواد مخدر در حد مصرف نزدیک به هزار نفر در یک زندان وارد می شود و بدون اینکه مزاحمتی برای وارد کنندگان مجاز !!! ایجاد شود و این در حالی است که بعد از حدود 11 ماه زندان بودن هنوز نتوانسته ام اجازه ورود 2 جلد کتاب آموزشی را بدست آورم. قابل ذکر است که ورود روزانه چند صد گرم مواد
مخدر مختص زندان رجایی شهر نیست که در زندان کچویی نیز در مقیاسی کوچکتر به همین صورت بود و در زندان اوین و بند 350 که شرایط بسیار جالب تر بود ، به این صورت که مواد مخدردقیقا توسط زندانبانی که هر روز در اتاق رئیس اندرزگاه بودند و اکثرا با هم غذا میخوردند ، به قیمتی ارزان توزیع می شد و این افراد خدوم !!!نه فقط مشکلی نداشتند که از طرف عوامل نامرئی !!! کاملا حمایت می شدند.
ب: لواط   حضرت آیت الله با شرمندگی از اینکه مجبورم این مطالب را بنویسم صرفا از باب تکلیفی است که بر دوش خود احساس می کنم برای اطلاع شما بازگو میکنم.
در بندهای مختلف زندان رجایی شهر عمل لواط بصورت  امری معمولی و قابل پذیرش در آمده است که ظاهرا مسئولین زندان برای کمتر شدن آلودگیهای آن وسائل بهداشتی مورد لزوم افراد را آزادانه در اختیار زندانیان قرار می دهند ، من از صد ها مورد از این روابط که با رضایت طرفین و بصورت آزادانه و شاید صرفا بخاطر چند نخ سیگار و یا یکبار مصرف مواد صورت میگیرد می گذرم، من از وضعیتی می گویم که در این زندان هر کسی که کمی زیبایی در چهره داشته باشد و احیانا زوری در بازو نداشته باشد و یا پول خوبی در حسابش نداشته باشد که باج بدهد به دیگران ، به زور در سالنهای مختلف و هر شب در یک اتاق گردانده می شود و هر مفعولی صاحبی دارد و از این بابت پولی بدست می آورد و بعد از چند وقت هم او را به دیگری می فروشد، طبق مشاهده یک زندانی سیاسی به یک جوان در طول یک شب 7 مرتبه تجاوز شده است و وقتی صبح به زندانبان شکایت میکند به انفرادی ( یا به گفته مسئولین زندان سوئیت) منتقل می شود بدون اینکه هیچکدام از متجاوزین حتی مورد سوال واقع شوند.
ولی امر مسلمین ........ اینجا در زندان رجایی شهر تحت امر شما فرزندان و شهروندان کشور تحت امرتان با قیمت دویست و پنجاه هزار تومان اجاره داده میشوند ودر این سیستمی که شما مسئولیت آن را دارید هیچ دادرسی نمی یابند.در زندان کچوئی شخصی که ده ها نمونه از آن قابل مشاهده است به اتهام عدم پرداخت نفقه و مهر به زندان آمده است به صورت مفعول حرفه ای حکم آزادی گرفته است.
ج: ضرب ، شتم و جرح زندانیان: برای زندانیان غیر سفارشی در بسیاری از موارد هیچگونه شان انسانی قائل نیستند. هر کسی اعم از مسئول ، نگهبان و...... به خود اجازه می دهد هر نوع کلمات رکیک و هتاکانه ای را نسبت به زندانیان روا بدارد و هر زمان که لازم بداند زندانی را با دست ، باتوم ، زنجیر و یا هر وسیله دیگری مورد ضرب و شتم و حتی جرح قرار دهد و هیچ دادرسی برای مظلوم بجز ناله ها و زجه درد آور وجود ندارد ، و یا در مورد دیگر ، حداقل 3 مرتبه در طول یکماه فقط در یک بند که 10 % زندانیان رجایی شهر را تشکیل می دهند زندانبانان چندین زندانی را به دلایل مختلف با باتوم چنان مورد ضرب و شتم قرار دادند که تمام بدنشان را سیاهی و کبودی در بر گرفته بود و تا چندین روز حرکت را از آنها سلب کرده بود، در یک مورد که فقط صدای آنرا می شنیدم زندانی را که ظاهرا از یک زندانبان به دلیل ضرب و شتم شکایت کرده بود با الفاظ رکیک و با زنجیر و باتوم می زدند تا به گفته آنها بگوید غلط کردم و شکایتش را پس بگیرد که البته او نیز بعد از نیم ساعت با بدنی کبود و سیاه رضایت داد و از شکایتش منصرف شد و سپس بخاطر بر هم زدن نظم زندان به انفرادی و یا سوئیت (بند 11) منتقل شد و صد البته خوب است
بدانید از سگهای مواد یاب نیز بجای کشف مواد برای ارعاب و زخمی کردن زندانیان استفاده می شود.
جنا ب آقای خامنه ای ، به جرات می توان گفت هیچکدام از قوانین رفاهی که توسط همین نظام و کشور برای رفاه زندانیان تصویب شده است به اجرا گذاشته نمیشود ، نه غذای  سالم و کافی و نه محیط بهداشتی (مطابق آئین نامه ) و نه هیچکدام دیگر از امکانات پیش بینی شده در قانون در اختیار زندانی قرار نمی گیرد و از آنجا که
امکان استفاده از مرخصی برای زندانیان در اختیار زندانبانان و مسئولین زندان (و نه قانون) قرار دارد هیچ کس اعتراض نمی کند.
در حکومت شما زندانیان به بیگاری های بدون حقوق و یا حقوق اندک ، کارگری در سالنهای سرویس بهداشتی و محوطه زندان گمارده می شوند و زندانها به شهر مردگان می ماند که باید به هر طریقی فقط از آن خارج شد. البته کسانی که در زندان در آمدهای میلیونی دارند، هیچ نیازی به بیرون رفتن ندارند و هر زمان که بخواهند با هماهنگی مسئولین زندان و به راحتی چند روزی از مرخصی استفاده میکنند.
 ایدز و سایر بیماریهای واگیردار:
جمعیت قابل توجهی از زندانیان مواد مخدر و معتادین به بیماریهایی همچون ایدز و هپاتیت مبتلا هستند و هیچ تفکیکی بین بیماران و افراد سالم وجود ندارد و با توجه به مصرف مواد مخدر و شیوع لواط بین این افراد هر روز بر تعداد افراد مبتلا به بیماری های واگیردار افزوده می شود.
جناب آیت الله، اگر به وضعیت اسفیار این زندان ها توجه نشود با توجه به افزایش روزافزون زندانیان و برگشت بدون  کنترل آن ها به جامعه و خانواده هر روز به تعداد کسانی که به آلودگی های روحی روانی و جسمی مبتلا می شوند افزوده خواهد شد و ...
2-   برخورد با زندانیان سیاسی حوادث یکسال گذشته:
جناب آیت الله از فجایع بازداشتگاه کهریزک و شهادت برادرانم در آنجا فعلا چیزی نمی گویم چون می دانم به طور کامل می دانید در آنجا و توسط چه کسانی چه گذشته است، از فجایعی که در خیابان ها و کوچه ها بر سر مردم آمد می گذارم چرا که شما نیک می  دانید که کسانی که عکس های شما بر سینه و دستشان بود، بر سرخواهران و برادرانم در خیابان ها چه آوردند، از پدران منتظر فرزند و مادران گریان و قبرهای بی صاحب می گذرم، از بیان به خاک و خون کشیده شدن دهها عزیز هم وطنم در خیابان ها می گذرم و صرفا به بیان جنایاتی که توسط نهادهای امنیتی و انتظامی دولت و حکومت شما بر سر زندانیان آورده اند بسنده می کنم.
در مدت 4 ماهی که در زندان اوین و در بند 350 و همین طور در زندان رجایی شهر بودم، با بیش از 200 نفر از زندانیان سیاسی و کسانی که پس از انتخابات به دلایل مختلف بازداشت شده اند هم سلول و هم بند بوده ام که مطالب ذیل گوشه ای از شنیده هایی است که هر مورد آن از دهها نفر شنیده شده است و بسیاری را نیز در بند 209 دیده ام و یا شنیده ام:
الف: نحوه بازجویی ها: تقریبا تمام بازجویی ها بر خلاف نص صریح قانون، با چشم بند و رو به دیوار صورت می گیرد، لذا در بیشتر مواقع اسکان شناسایی و معرفی بازجویان امکان پذیر نیست و در طول بازجویی ها سربازان گمان شما از هیچ رفتار و روش خشونت بار و غیر انسانی در برخورد با زندانیان کوتاهی نکرده و نمی کنند که در این صورت می توان گفت اگر در این راه عمدی وجود نداشته باشد این موارد به راحتی قابل تشخیص و رسیدگی است.
ب: به کار بردن الفاظ رکیک، فحاشی، تحقیرهای لفظی و ...
تقریبا تمام کسانی که مورد بازجویی قرار گرفته اند از جمله خود من بارها و بارها با رکیک ترین الفاظ، از فحش های جنسی و خانوادگی و اتهامات اخلاقی روبرو شده اند، بخصوص در بند 2 الف که تحت نظر سپاه اداره می شود، الفاظ رنگین تر و پر و پیمان تری نثار زندانیان و خانواده ی آن ها و به قول خودشان برای خرد و تحقیرکردن زندانی از این الفاظ توسط بازجویان استفاده می شود.
ج: تحقیرهای روحی و جنسی:


حداقل ده نفر از زندانیان شهادت می دهد که در زمان بازجویی ها آن ها را مجبور کرده اند که برهنه شوند و یا با لباس زیر ساعت ها در بازجویی بایستند و حداقل سه نفر از این افراد شهادت می دهند که با باتوم و یا وسیله ای شبیه آن مورد تحقیر جنسی قرار گرفته اند وحداقل 2 نفر زا اینها کسانی بوده اند که تا قبل از بازداشت حاضر بوده اند برای جنابعالی جانشان را نثار کنند و حتی انتقادی هم به شما نداشته اند.
د: دروغ، تهدید و تطمیع زندانیان برای پروژه اعتراف گیری:
جناب آقای آیت الله، سربازان گمنام شما از هیچ دروغ و نیرنگی برای فریب متهم بی دفاع جهت به اجرا گذاشتن پروژه ی اعتراف گیری دریغ نکرده اند، از بازداشت اعضای خانواده تا صدور احکام دروغین اعدام و نمایش دروغین کودتا.
حداقل در 2 مورد که شاهد آن بودم همسران زندانیان بازداشته شده اند و به آنان گفته شده اگر اعتراف نامه ها را نخوانند برای همسرانشان احکام سنگین صادر خواهد شد و آن ها مجبور به اعتراف به کارهای نکرده نموده اند، در دو مورد فرزندان نوجوان و جوان را احضار نموده و از پشت شیشه به زندانی نشان داده اند تا با اینکار او مجبور شود برای نجات فرزندانش  آنچه را که آن ها می گویند انجام دهد.
حضرت آیت الله، همه ی اینها که در زندان های امنیتی شما در جریان است توسط سربازان گمنام شما در وزارت اطلاعات و بخصوص سپاه پاسداران به انجام می رسد.
ه: دخالت در حریم خصوص متهمین و ایجاد درگیری های خانوادگی:
در بسیاری موارد به خاطر شنودها و سرک کشیدن های قانونی و غیر قانونی نهادهای امنیتی در خصوصی ترین و شخصی ترین حوزه های زندگی افراد و دسترسی بازجوها به این اطلاعات، حربه ای بود برای تحت فشار قرار دادن زندانی، با استفاده از همین اطلاعات حداقل در 3 مورد (منجمله خودم) با همسران متهمین تماس گرفته شده است که تقاضای طلاق کنند و
یا با به اجرا گذاشتن مطالبات (مهریه) خود متهم تحت فشار بیشتر قرار بگیرد.
جناب آیت الله، بازجویان وقاهت را به جایی رسانده اند که حتی به خود اجازه میدهند به همسران جوان زندانیان به دفعات تماس بگیرند تاجایی که انها مجبور شده اند گوشی های موبایل خود را خاموش یا تعویض کنند تا از شر این بی حرمتی ها نجاتیابند.
جناب آقای آیت الله خامنه ای، با جشمان خودم دیدم که در بند 209 جوان بیست و چند ساله به خاطر تماس های مکرر بازجویان با مادر تنهایش چند بار اقدام به خودکشی کرد.
جناب آقای آیت الله، مامورین اطلاعاتی شما به جایی رسیده اند که از همسر جوان یکی از زندانیان خواسته اند اگر دوست دارد شوهر و برادر زندانی اش از اعدام احتمالی نجات یابد وخود نیز به حبس طولانی محکوم نشود از شوهرش طلاق بگیرد!!!
و خدا را شکر می کنم که حداقل از این حوادث را در بند 350، دو یا سه مورد بیشتر ندیدم.
ت: ضرب و شتم و جرح:
تقریبا تمام زندانیانی که به بند 350 منتقل شده اند و با آن ها صحبت کرده ام، کم یا زیاد و هر کدام به میزان لازم!! مورد نوازش قرار گرفته اند که از شرح بسیاری از آن ها می گذرم و فقط به برخی از انواع ضرب و شتم ها اشاره می کنم:
-در بند 2 الف متهمین را با شکر (shoker) برقی مورد آزار و اذیت قرار می دهند (با شکر به آلت تناسلی و سایر نقاط حساس بدنشان می زنند)
-در بند 2 الف، حداقل 2 نفر از متهمین به محلی در زیر زمین برده شده و دستانشان را در دستگاهی که برای کشیدن ناخن بوده است قرار داده شده است.
-ده ها زندانی که در بند 2 الف اوین بوده اند گفته اند که با کابل و باتوم به دفعات متوالی مورد ضرب و شتم و جرح قرار گرفته اند.
-حداقل سه نفر از متهمین بند 2 الف می گویند به آن ها قرص های رنگی داده شده که آن ها را از حالت عادی خارج کرده است واثرات آن در بعضی افراد تا مدت ها در بند 350 قابل مشاهد بوده است.
-در بند 209 متهمین را برای تنبیه در سرمای شبهای زمستان صرفا با لباس زیر، ساعتها در فضای باز رها می کنند از جمله خود من که بیش از 6 ساعت فقط با لباس زیر در نیمه شب اواسط دی ماه در فضای باز رها شدم و بعد از گذشت چند ماه هنوز آثار آن باقی است و به مداوای طولانی مدت نیاز دارد.
-ده ها نفر که در بند 209 بوده اند از ضربات ناگهانی با اجسامی مثل پرونده بر سر و صورت، ضربات مشت به گلو، سیلی زدن ها، مشت ها و لگدها، بشین و پاشوهای طولانی و زیاد، به سینه و صورت خواباندن متهم در اتاق بازجویی و ده ها مورد شکنجه و آزار و اذیت های روحی و جسمی دچار صدماتی شده اند که اثرات آن در
برخی افراد هنوز بعد از ماه ها قابل مشاهده است.
-جناب آقای آیت الله، مطالب گفته شده فقط گوشه ای از شرایطی است که سربازان گمنام شما بر سر متهمین بی دفاع آورده اند.
-نحوه برگزاری دادگاه های علنی و غیر علنی:
الف: دادگاه های غیر علنی: اساسا دادگاه های غیر علنی به جز برخی موارد اندک نه از لحاظ ساختاری و نه از لحاظ محتوایی با هیچ یک از قوانین داخلی منطبق نبوده است و معمولا بدون حضور وکیل و یا حتی نماینده ی دادستان تشکیل و با چند سوال و جواب ساده، قاضی در نهایت با صدور همان حکمی که قبلا  بازجویان گفته بودند دادگاه به پایان می رسد. البته قابل ذکر  است که در بسیاری از موارد، منجمله قاضی شعبه 28 ، متهمین را با  ترساندن از از حکم سنگین و به تعویق افتادن طولانی دادگاه، از گرفتن وکیل منع می کنند وقضات شعبه 15 از پذیرش بسیاری از وکلای مستقل خوداری و متهم را مجبور کرده اند تا از وکلای مورد تایید و سفارشی های قاضی و دادگاه استفاده نماید.
-جناب آقای آیت الله، از تعداد و درصد احکامی که با تمام فشارها در دادگاه های تجدید نظر، توسط این دادگاه ها نقض شده است، می توان به عمق فضاحت و بی قانونی دادگاه های بدوی و مراحل تحقیق پی برد. احکام اعدامی که به سه سال زندان تبدیل شده اند، احکامی که شش سال بوده به یکسال تبدیل شده اند خود به خوبی نمایانگر افتضاحات دادگاه های انقلاب هستند.
دادگاههای علنی :
جناب آقای آیت الله 
در سال 1388 چندین دادگاه تحت عنوان دادگاههای علنی با حضور فله ای متهمین مرتبط و غیر مرتبط برگزار شد و امید دارم و یا احتمالا شما نیز به مانند ما صرفا از تلویزیون به تماشای آنها نشسته باشی و سربازان گمنامت در سپاه و وزارت اطلاعات در مورد چگونگی  برگزاری آن ها و چگونگی  آماده سازی نمایش ها با شما سخن نگفته باشند و از آنجا که برای فردی چون شما توجیه نداشتند و حتما قابل پذیرش نخواهد بود، من به عنوان یک روزنامه نگار که در طول یکسال اخیر در زندان بودم و تقریبا با تمام کسانی که در دادگاه های صحبت کرده اند از نزدیک مذاکره
کرده ام، در ادامه گزارشی از مقدمه تشکیل این به اصطلاح دادگاه ها را نیز به شما ارائه می دهم.
1-   نحوه و اداره کردن زندانیان به تن دادن به اعترافات:
الف: تهدید به بازداشت برخی از اعضای خانواده:
حداقل در 2 مورد از افرادی که در دادگاه ها علیه خود ودیگران صحبت کردند، همسرانشان توسط این نهادها بازداشت شده بودند و به آنها گفته شده بود اگر قبول نکنند برای همسرانشان احکام سنگین صادر می شود که بعد از پذیرش حضور در دادگاه، همسرانشان شب قبل یا روز قبل آزاد شده بودند.
-در یک مورد نهادهای امنیتی شما وقتی با مقاومت زندانی روبرو می شوند، فرزند نوجوان وی را بازداشت و از پشت شیشه وی را در مقابل پدرش بازجویی می کنند و او را تهدید می کنند که اگر وی همکاری نکند فرزندش را به اتهام فروش چند کیلو!!! مواد مخدر بازداشت می کنند و به خاطر آبروی دختر جوانش مجبور می شود از آبرو و حیثیت خود بگذرد و در دادگاه صحبت کند.
-در حداقل سه مورد از کسانی که در دادگاه ها صحبت کردند نهادهای امنیتی شما با تحت فشار گذاشتن زندانیان از طریق افشای مسائل خصوصی زندگیشان، از جمله تصاویر فیلم ها و یا اطلاعات بدست آمده از شنودها و ردگیری های غیر قانونی موفق به گرفتن اعترافات بعضا دروغین شدند.
2-افرادی که در دادگاه ها حضور پیدا کرده اند:
الف: شخصیت های سیاسی: جناب آقای آیت الله، سربازان گمنام شما در بازجویی ها با افتخار از خرد و تحقیر کردن این افراد سخن می گفتند و آن چیزی که از شادی ها و هلهله هاشان به نظر می رسید بوی تعفن انتقام جویی بود، انتقام از محبوبیت برخی از این افراد که به گفته ی آن ها باید شاخشان شکسته می شد که به حمدالله سربازان گمنام شما با استفاده از غیر انسانی ترین و وحشیانه ترین اعمال این کار را انجام دادند که من در مورد این افراد سخن نمی گویم چون امیددارم شخصیت های سیاسی که در دادگاه ها صحبت کردن، خود از لاک منفعت طلبی  و ترس خارج شده و به حرمت خوی صدها جوان رشید این مملکت که در حمایت از آن ها در خیابان ها به خاک و خون کشیده شدند بگویید در زندان ها بر سرشان چه آمده است و با این کار دوباره به آغوش مردم باز گردند.
3-   زندانیان غیر سرشناس:
 زندانیان غیر سیاسی که در دادگاه ها علیه خودشان و جنبش سبز صحبت کردند غالبا افرادی بودند که مجبور شده بودند در مورد وابستگی شان به سازمان ها و گروه های مخالف نظام صحبت کنند تا سربازان گمنام شما بتوانند به مردم بقبولانند که معترضین و مردم بی دفاع که در خیابان ها به خاک و خون کشیده شده بودند وابسته به خارج و سازمان های ضد انقلابی و تروریستی بوده اند تا بلکه بدین طریق جنایت های خود در خیابان ها و بازداشتگاه ها و زندان ها توجیه کنند. برای همین هم تقریبا از هر گروه و سازمان تروریستی و به اصطلاح ضد انقلابی، چند نفر در این نمایش حضور داشتند، که من در ادامه به برخی از این
افراد اشاره می کنم:
- حداقل 6 نفر از جمله 2 نفری که در روزهای پس از حوادث روز عاشورا اعدام شدند اساسا قبل از انتخابات بازداشت شده بودند و هیچ فعالیتی در انتخابات نداشتد که سه نفر از آن ها هم اینک زندانی هستند و یکی از این ها نیز زیر اعدام قرار دارد تا روزی که آن نوشته ها را در مقابلشان گذاشته بودند به دلیل در انفرادی بودن از حوادث پس از انتخابات آگاهی نداشتند و صرفا به دلیل اینکه بازجوها به آن ها گفته بودند که اگر این حرف ها را در دادگاه و یا تلویزیون بگویید نجات پیدا می کنید دست به چنین کاری زده بودند.
- حد اقل سه نفر از کسانی که در دادگاه به انجام اقداماتی از جمله آتش زدن کیوسک و همینطور مسجد و یا بانک در تاریخ25/3/88 اعتراف کردند اساسا شب 23 خرداد توسط نیروهای امنیتی شما بازداشت شده بودند تا برای انجام چنین نمایش هایی مورد استفاده قرار گیرند.
جناب آقای آیت الله ، مامورین امنیتی شما در سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات برای اثبات ادعای وابستگی اعتراضات به حق مردم در خیابان ها به هر اقدامی دست زدند، کافی است شمازمان بازداشت اعتراف کنندگان با اظهاراتشان در دادگاه های نمایشی را بررسی کنید.
3- مراحل آماده سازی افراد برای حضور در دادگاه های نمایشی: بعد از اینکه زندانیان تحت فشار های ویران کننده جسمی و روحی از ضرب و جرح قرار گرفته تا هتاکی و فحاشی و تا تهدید و تطمیع نیروهای امنیتی شما مجبور می شدند حضور در دادگاه ها را بپذیرند و اوراق تایپ شده ای که در اختیارشان قرار می گرفت تا با خواندن و تمرین کردن آن متون در دادگاه نقش خود را بهتر و جذاب تر بازی کنند. و براین این امر متون تایپ شده توسط زندانی مجددا نوشته می شد تا در دادگاه ها خواند ن  از روی آن ها طبیعی تر جلوه کند و در صورت لزوم دست نویس ها توسط سایت
های خبری نهادهای امنیتی منتشر شود تا دادگاه ها و اعترافات طبیعی تر جلوه کند.
آقای آیت الله ، از روزهای قبل بسیاری از این افراد توسط برخی از بازجویان خاص مورد آزمایش قرار گرفتند و برای اجرای بهتر نقش مجبور بودند چندین و چند بار مطالب را در حضور بازجوها تکرار کنند و حتی به آن ها در مورد چگونگی حرکت دست و صورت و نحوه بیان مطالب آموزشی و تذکرات لازم داده شده بود.
- برگزاری تمرین های نهایی در محل دادگاه ها: روز قبل از تشکیل دادگاه ها، زندانیان به محل دادگاه برده می شدند و در حضور قاضی صلواتی و یا دادستان وقت و یا آقایان دادیار و بازپرس متون را در مقابل دوربین های صدا و سیما و برخی خبرنگاران وابسته اجرا می کردند و در حین اجراء تذکراتی برای بهتر شدن نقش از کارگردانان گمنام شما دریافت می کرده اند. جالب اینجاست که در یکی از موارد که زندانی بخت برگشته در دادگاه اصلی بخاطر حضور تماشاگران دست و پای خود را گم می کند و نمی تواند نقش خود را خوب بازی کند و برنامه 20:30 تصاویر و گفته های وی در تمرین روز قبل را پخش می کند و آقای شمشادی مجری این برنامه خبری احتمالا به اشتباه در حالی سخنان اعتراف کننده در دادگاه را پخش کرد که پشت سر وی خالی از تماشاگران و دیگر زندانیان بود.
جناب آقای آیت الله :توجه داشته باشید که این تمرینات نه توسط تعدادی سرباز گمنام که توسط عمال قوه قضاییه، قاضی ارشد آن و دادستان وقت تهران که مورد حمایت همیشگی شما بوده است صورت می گرفته است.
- شب قبل از دادگاه زندانیان متناسب با گفته هایی که قرار است در دادگاه بگویند اصلاح (سر و صورت) می شدند تا چهره ای متناسب با نقششان داشته باشند. یکی از مضحک ترین بخش های این دادگاه ها وقتی بود که به دلیل عدم هماهنگی سربازان گمنامتان در سپاه و وزارت یک نفر در دو زمان مختلف با دو آرایش مختلف در برنامه سازی نمایش، دو اعتراف تقریبا متضاد انجام داد و جالب تر آنکه قاضی محترم شما به جرم هر دو اتهام متضاد که در دو روز و دو منطقه ی مختلف رخ داده بود و حکم اعدام و 10 سال زندان صادر کرده است در حالی که وی اساسا در آن روز در بازداشت به سر می برده است.
- 12 نفر از افرادی که قرار بود در دادگاه صحبت کنند برای امتحان نهایی!! به حسینیه و یا مسجدی در طبقه سوم دادگاه برده می شوند که در حضور سعید مر ضوی متن های خود را بخوانند و بعد از تایید ایشان 9 نفر از آن ها فردای آن روز در دادگاه صحبت می کنند والبته دادستان به آن قول شرف!!! می دهد که آن ها را فردای
دادگاه آزاد کند که نکرد.
جناب آقای آیت الله، حتما مضحک خواهد بود در مورد دادگاهی که با این شرایط تشکیل می شود حرف از آیین دادرسی، حقوق شهروندی، حقوق انسانی و ..... زده شود، اما به جهت اطلاع می گویم که هیچ یک از حاضرین در آن دادگاه ها نتوانستند و یا بهتر بگویم نگذاشتند از وکلای خود استفاده کنندو به اجبار وکلای خود را عزل کردند و از وکلای خود فروخته که توسط قضات و یا آقای دادستان و یا نهادهای امنیتی شما تعیین می کردند تن بدهند، و صد البته همان وکلای تسخیری از هیچ وقت با این زندانیان ملاقات و گفتگویی نداشتندو حتی هرگز اجازه ی دسترسی به پرونده های متهمین را نداشتند و فقط برای سیاهی لشگر در دادگاه ها حضور پیدا کردند و بسیاری از آن ها حتی وکالت نامه امضا شده ای هم در اختیار نداشتند.
جناب آقای آیت الله: نمی دانم بعد از انتشار این نامه چه سرنوشتی پیدا خواهم کرد، نمی دانم شاید در دادگاه های عادلانه سربازان گمنامت با زیر پا گذاشتن شرافت و انسانیت حرف ها و نوشته هایم را تکذیب کنم و اعتراف کنم د راین مدت که در زندان بودم توسط رژیم صهیونیستی و عوامل استکبار تحریک شده ام تا نسبت به نظام مقدس شما توطئه کنم و یا نمی دانم شاید اعتراف کنم سفیر انگلستان و فرانسه و رابط سازمان های جاسوسی غربی این حرف ها را به من آموزش داده اند ، اما امروز در سلامت و آزادی کامل به خدای بزرگ و ائمه ی اطهار و همین طور به خون تمام شهدای راه آزادی بخصوص شهدای یکسال اخیر سوگند یاد می کنم، اعلام می کنم ضمن اینکه این مطالب عین واقعیت رخ داده در زندان های تحت امر شماست، هیچ هدفی جز تلاشی در راه اصلاح امور همین طور انجام فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت الملوک نداشته و ندارم.
جناب آقای آیت الله، کاش حاکمان صدای ملت خود را قبل از آنکه دیر شود می شنیدند تا لازم نبود ملت ها برای رساندن صدیشان به حاکمان شیشه ها را بشکنند.
مهدی محمودیان
روزنامه نگار در بند
شهریور 89- رجایی شهر